نگاهی به تاریخ بشر از دریچه انرژی
کتاب: انرژی: تاریخ بشر (Energy: A Human History) جدیدترین اثر نویسنده، روزنامهنگار و مورخ آمریکایی برنده جایزه پولیتزر، ریچارد رودز است. ریچارد رودز، در این اثر، خوانندگانش را به سفر ۴۰۰ سالهای میبرد تا نگاهی به چگونگی استخراج منابع طبیعی و رونق گرفتن قدرتهای اقتصادی سیاسی دنیا بیاندازند.
چنانچه ریچارد رودز، در مقدمه کتاب خود نوشته، هدف او از بهرشته تحریر در آوردن: «انرژی: تاریخ بشر»، روشن کردن تصمیماتی است که امروز ما را با چالش تغییرات اقلیمی مواجه کرده است. طی ۴۰۰ سال گذشته، انسان به مقادیری از انرژی دست یافت که توانست تمدنی چند میلیارد نفری را بهکار بیاندازد. در این دوران، انرژی به مقادیری ظهور کرد که میتوانست با (انرژیهای) خودِ طبیعت رقابت کند.
و بر کسی پوشیده نیست که این انرژی، میتواند، آینده ما را شکل دهد. بر اساس «اصل فروپاشی تمدنهای زمینی» با افزایش جمعیت یک تمدن، استفاده از منابع سیاره نیز بیشتر میشود و با مصرف منابع سیاره، شرایط سیاره تغییر میکند. بهطور خلاصه، سرنوشت تمدنها و منابع انرژي از هم جدا نیست، این دو بههم وابستهاند و با هم تحول پیدا میکنند و اساسا، سرنوشت تمدنی مانند تمدن بشر، به نحوهی استفاده از منابع سیاره بستگی دارد. به همین جهت، مواجه با تغییرات اقلیمی، میتواند هشداری برای تمدن بشر باشد.
داستانی که رودز، بازگو میکند، ملغمهای از تاریخچه انرژي و قدرتطلبی بشر است، سفر ۴۰۰ سالهای بههمراه برخی از خلاقترین مخترعانی که تا بهحال زندگی کردهاند، کسانی که بسیاری از داستانهایشان را فرهنگ مدرن به دست فراموشی سپرده است. همانند مخترع فرانسوی، دنیس پاپین که زودپز را برای کمک به تغذیه فقرا اختراع کرد (۱۶۷۹) اما اختراع او، در نهایت تکامل یافت و به موتور بخار تبدیل شد.
ظهور زغال سنگ در قرن نوزدهم انگلستان به این کشور اجازه ساخت زیرساختهایی را داد که هرگز پیش از این ساخته نشده بود و تبدیل به قدرت جهانی در این حوزه شد. آمریکا در قرن بیستم با اضافه کردن نفت، گاز، انرژی آبی و هستهای همین کار را کرد
رودز نشان میدهد که میراث این تاریخ انرژی برای ما، چالش بزرگ کنونی بین ریشهکن کردن فقر جهانی با افزایش بهرهبرداری از انرژی و از طرفی مقابله با غیر قابل برگشت شدن روند تغییرات اقلیمی است. اما اشتهای سیریناپذیر انسانها برای بهدست آوردن هرچهبیشتر انرژی همچنان ادامه دارد؛ روغن نهنگ و چوب، جای خود را به زغال سنگ دادند که عرصه را برای ظهور نفت، انرژی آبی، گاز طبیعی، انرژی هستهای و انرژیهای تجدیدپذیر فراهم کرد.
انرژی موجب گسترش سلطه انسانها بر طبیعت و زیادهخواهیهای بیشتر و بیشتری شدند. دیگر منابع جدیدی جایگزین منابع قبلی نشدند، مانند زغال سنگ که جایگزین چوب شد.
با وجود، گسترش سوختهای فسیلی و منابع دیگر، تولید زغال سنگ در جهان کاهش نیافته است. نفت هم همینطور و تولید گاز طبیعی حتی بهطرز انفجارگونهای در حال گسترش است. منابع تجدید پذیر نیز-عمدتا در غرب- در حال رشد هستند. حتی سوخت هستهای هم در حال افزایش است، منبع انرژی که رودز از آن بهعنوان راهکاری فوری برای پاسخ به تغییرات اقلیمی پیشنهاد میدهد.
احتمالا این اولین باری در تاریخ زمین نیست که تمدنی به فاجعهای شبیه به آنچه انسانهای کنونی مسبب آن بودهاند دچار میشود. معمولا در این مباحث، سادهترین نمونه تمدنهای فروپاشیده، ساکنان جزیره ایستر هستند. در جزیره ایستر، نخستین ساکنان، بین قرن پنجم تا هشتم میلادی وارد جزیره شدند و شروع به استعمار آن کردند و تا قرن سیزدهم و چهاردهم به نقطهی اوج جمعیتی با حدود ۱۰ هزار نفر رسیدند. و در نهایت، در قرن هیجدهم، ساکنان جزیره منابع طبیعی خود را کاملا مصرف کردند و جمعیت آنها به شدت کاهش یافت و به ۲ هزار نفر رسید.
فروپاشی تمدن جزیره ایستر به مفهومی به نام ظرفیت پشتیبانی یا حداکثر تعداد گونههایی که محیط میتواند پشتیبانی کند، اشاره دارد. در همین حال، واکنش زمین نسبت به تمدن ما، تغییرات اقلیمی است.
و انسان، چگونه میتواند از این دانش استفاده کند تا از آبهای متلاطم قرن حاضر، نجات پیدا کند؟ انرژی همواره، بهمعنای قدرت بوده، قدرت بهعنوان نیرو محرکهی موتور و قدرت برای اداره یک امپراطوری وسیع. بریتانیا، چوب و زغال سنگ، اولین مثالهای رودز هستند تا خواننده را با جزئیاتی دقیق مبهوت کند.
چوب، اساس و شالوده انگلستان الیزابتی بود، از چوب برای ساخت ابزارها، سلاحها و حمل و نقل تا زغال چوب برای ذوب آهن، ساخت شیشه و پالایش سرب، ۹۰ درصد از قلمروی امپراطوری بریتانیا با چوب ساخته شد. کشتیهای جنگی، همچون جتهای جنگنده کنونی برای امنیت انگلیس حیاتی بودند. اما برای ساخت یک کشتی، تنها نیاز به ۲۵۰۰ درخت بلوط بزرگ است که هر کدام بیش از یک صد سال طول کشیده تا بهاین اندازه رشد کنند.
با شروع استخراج زغال سنگ، به امپراتوری بریتانیا در قرن نوزدهم دریاها را به سیطره خود در آورد. آنها اولین کشتی بخار، برونل غرب کبیر را در سال 1838 ساختند و اولین کشتی تماما فلزی، اساس بریتانیای کبیر را ساختند، این تصویر ژوئیه سال 1843 و نمایش این کشتی بخار تمام آهنی را نشان میدهد
دکل اصلی کشتیها از همین بلوطهای غولآسا ساخته میشدند با عرشههایی که برای پوشاندن خونی (که طی نبردها ریخته میشد) بهرنگ سرخ رنگآمیزی میشدند. اما جنگها و کِرمها این کشتیها را بهمرور خراب میکردند و کشتیها، باید هر دهه یا چند سال جایگزین میشدند.
اما چوب انگلستان رو به پایان بود. تا سال ۱۶۰۰۰، جمعیت انگلستان به ۴ میلیون نفر رسید و تقاضا به بیش از عرضه رسید. یک دلیل برای به تصرف در آوردن مستعمرات جدید، بهرهبرداری از جنگلهای قدیمی این سرزمینها بود. جنگلهایی که در آمریکا، بهشدت فراوان بودند. بنابراین، داستان زغال سنگ، شروع شد.
زغال سنگ که از دلِ زمین استخراج میشد و بر خلاف زغال چوب که از سوزاندن چوب به دست میآمد، یک جایگزین ارزان بود. در آهنگری، روشن کردن دیگهای جوش و مشعلهای آهکی از این سوخت فسیلی برای صدها سال بهمقدار کم استفاده شده بود. اما این سوخت وحشتناک کثیف بود. دود تیره و بوی نامطلوب سولفور، امکان استفاده از این سوخت در خانهها را نمیداد، مگر زمانی که استفاده از چوب، هزینهی بالاتری داشت.
و سوختن زغال سنگ، شدت گرفت، رودز از مبلغان آن زمان نقلقول میکند که سنگ سیاه از زیرزمین مانند آتشِ سوزان جهنم میسوزد. برای مقابله با دود سمی، دودکشها در خانهها ساخته شدند. تا سال ۱۶۲۵، صدها هزار تن زغال سنگ با قایقها و کشتیها از رودخانه تین به لندن فرستاده شدند. طبقه متوسط نوظهور نیز زغال سنگ میسوزاند، زیرا سود اقتصادی این منبع انرژی ارزان و توانایی مقابله با زمستان وحشتناک انگلستان بر اثرات وخیم زغال سنگ بر سلامتی میچربید.
کارخانههای فولاد سازی باوو این فورنس، شمال غربی انگلستان، سال ۱۸۷۷. زغال سنگ انگلستان را تغییر داد و انرژی و کک برای تولید آهن به مقادیر بالا را فراهم کرد و اجازه ساخت کشتیها، راه آهن، آسمانخراش و پلهای عظیم را داد
اما استفاده از زغال سنگ برای مصارف صنعتی، از زمان انقلاب استقلال آمریکا شروع شد که دست انگلستان را از منابع چوب آمریکا کوتاه کرد. فناوریها و راههای جدید برای بهرهبرداری از انرژی زغال سنگ، انگلستان را به بزرگترین قدرت جهان بدل کرد.
از زمان سلتهای اولیه که جنگلهای شمال انگلستان را ویران کردند تا عصر آهن را بهراه بیاندازند، انگلستان نتوانسته بود، انرژی کافی برای تغییر بنیادین تمدن را در کشور خود بهدست بیاورد. در اواخر قرن نوزدهم، زغال سنگ انگلستان برای ساخت زیرساختها و تولیدات در مقیاسی کافی بود که تا آن زمان بیسابقه بود.
زغال سنگ حرارت و کک (زغال سنگ سوخته)را فراهم میکرد تا دهها و صدها تنها آهن در یک لحظه گداخته شوند. زغال سنگ انگلستان را تغییر داد و انرژی و کک کافی برای تولید آهن به مقادیر بالا را فراهم کرد و اجازه ساخت کشتیها، راه آهن، آسمانخراش و پلهای عظیم را داد. امپراتوری بریتانیا با استفاده از کشتیهای آهنی، دریاها را به سلطه خود در آورد. برای آمریکا و دیگر قدرتهای اروپایی، دهها سال طول کشید تا خود را به این ابرقدرت برسانند. اینجاست که رودز اشاره میکند، این زغال سنگ بود که به خورشید اجازه نداد، در امپراتوری بریتانیا هرگز غروب کند.