روابط مدیرعامل با مخاطبان بالقوه، مشتریان فعلی، سرمایه‌گذاران و کارمندان، روند رشد و پیروزی یا سقوط یک شرکت را رقم می‌زند.

شواهد و دلایل زیادی وجود دارند که طبیعت غیر منطقی و گاهی دیوانه‌وار کارآفرینان را در جهان نوآوری نشان می‌دهند. همه‌ی ما با این آمار آشنا هستیم: طیف وسیعی از استارتا‌پ‌ها، شکست می‌خورند و سقوط می‌کنند.

راه‌اندازی یک استارتاپ موفق، با پارادوکس‌های ذاتی بسیاری همراه است. جملاتی که بارها از کارآفرینان شنیده‌ایم: «برای جذب مشتری باید پول خرج کنیم؛ اما باید مشتری داشته باشیم تا بتوانیم پولی به دست آوریم!» یا «ما برای ارزش‌آفرینی، به کاربر نیاز داریم؛ اما هیچ کاربری تا زمانی که ارزشی خلق نشده است، به سمت ما جذب نمی‌شود!»

یکی دیگر از مواردی که کمتر سخنی از آن می‌شنویم، پارادوکس‌های ارتباطی است. از یک‌ طرف، شما به‌عنوان مدیرعامل باید خوش‌بینی و اعتمادتان را نسبت به آینده‌ی کسب‌وکار نشان دهید. اگر کارکنان شما شاهد باشند که رهبرشان نسبت به موفقیت آتی شرکت ناامید است، به‌سرعت تعهد و اعتقاد به کاری که انجام می‌دهند را از دست می‌دهند، کارایی آن‌ها کاهش پیدا می‌کند و حتی ممکن است تسلیم شوند.

از سوی دیگر، اگر شما به‌عنوان مدیرعامل، مسئولانه ارتباط برقرار نکنید و در مورد چالش‌ها و شکست‌های شرکت شفافیت نداشته باشید، چه کسی باید این مسائل مهم را با دیگر اعضای تیم در میان بگذارد؟

کدام‌یک مهم‌تر است؟ شفافیت یا خوش‌بینی؟

شما به‌عنوان یک مدیر یا رهبر، کدام ویژگی را در اولویت قرار می‌دهید؟ سعی می‌کنید در ارتباطات خود، بیش‌ازحد خوش‌بین و مثبت نگر باشید یا روی شکست‌ها و افول شرکت متمرکز می‌شوید؟ پاسخ درست، هر دو مورد است. یک رهبر عالی، فردی است که می‌تواند بین این دو گزینه، توازن برقرار کند. توانایی شما در انگیزه‌بخشی مثبت و همچنین انتقادات سازنده در مواقع لزوم، پیروزی یا شکست کسب‌وکار شما را رقم می‌زند. ممکن است داستان جفری ایملت، مدیرعامل جنرال الکتریک و نحوه‌ی ارتباطات او را شنیده باشید. ایملت با سخنرانی‌هایی که «انحراف از واقعیت» تعبیر شد، مقصر اصلی کاهش ۵۰ درصدی ارزش سهام GE شناخته شد.

۵ درسی که می‌توان از نامه سالانه جف بزوس به سهامداران آمازون آموخت
مشاهده

ازآنجاکه کارآفرینان در طول دوره‌ی ساخت و اداره‌ی یک کسب‌وکار پایدار، با چالش‌های زیادی روبرو می‌شوند، ارتباطات مناسب، دقیق، مسئولانه و شفاف آن‌ها از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. این چالش به معنای واقعی از روز نخست شروع می‌شود و شما باید ارزش ایده و محصولات آتی خود را با رفتار و گفتمانی روشن و واضح و مختصر، توضیح دهید.

چه چیزی و چگونه یا چرا؟

شرح آنچه تولید می‌کنید و روند تولید آن (چه چیزی، چگونه) کار سختی نیست. چالش این است که بتوانید برای دیگران توضیح بدهید چرا این محصول/خدمات را تولید می‌کنید. چرا دیگران (مشتریان، سرمایه‌گذاران) باید برای کار شما اهمیتی قائل شوند؟ چه به‌عنوان یک شخص و چه به‌عنوان یک شرکت، چرا این کار را شروع کرده‌اید؟ سعی کنید به سؤالات پاسخ دهید و زمانی که برای خودتان (یا برای یکی از دوستان) دلایلتان را شرح می‌دهید، مرتباً به این جمله فکر کنید: «اما چرا؟»

زمانی که شرکت رشد می‌کند، چالش ارتباطی همچنان ادامه دارد. حالا سرمایه‌گذاران به نوع دیگری از روابط نیاز دارند. آن‌ها نه‌تنها می‌پرسند «چرا» این محصول را تولید می‌کنید، بلکه می‌خواهند بدانند «چرا» این روند تولید، بازگشت سرمایه‌ی آن‌ها را تضمین می‌کند.

چرا شما؟ چرا حالا؟

 

در مرحله‌ی بعد، فصل چالش‌برانگیزترین ارتباطات فرامی‌رسد: فروش، شراکت. شما باید رؤیا، چشم‌انداز و علت شروع کارتان را با مخاطبان به اشتراک بگذارید. درواقع آینده‌ی این کسب‌وکار، به اعتقادات شما بستگی ندارد، بلکه به باورها و اعتقادات افرادی بستگی دارد که با آن‌ها وارد تعامل شده‌اید. خودتان را به‌جای آن‌ها بگذارید، مسائل را از دریچه‌ی دید آن‌ها ببینید و بهترین پاسخ‌ها را برای متقاعد کردن آن‌ها بیابید.

کارآفرینان و سوالاتی که هر روز در ذهن آنها شکل می‌گیرد
مشاهده

همان‌طور که شرکت به مقیاس‌پذیری ادامه می‌دهد، نیاز به ارتباطات مؤثر بیشتر می‌شود. در این مرحله وظیفه‌ی شما این است که روابط خوبی با تیم برقرار کنید. روابط داخلی، مهم‌ترین بخش ارتباطات و نقطه‌ای است که آینده‌ی کسب‌وکار شما، تعریف و تعیین می‌شود.

اغلب اوقات بخش‌های مهندسی، فروش و محصول، به‌عنوان اجزای لاینفک نیروی انسانی شناخته می‌شوند؛ درحالی‌که نقش بازاریابی و ارتباطات کمی ناملموس‌تر است. اما حقیقت ماجرا این‌گونه نیست. یک خط کد اشتباه (در برنامه‌نویسی) را می‌توان به‌سادگی تصحیح کرد؛ اما اصلاح ارتباطات بد، کمی پیچیده‌تر است.

برقراری تعادل میان امید و خوش‌بینی از یک سمت و در نظر داشتن و فراموش نکردن اشتباهاتی که در طول مسیر مرتکب می‌شوید از سمت دیگر، مهارتی ضروری است که به‌عنوان مدیرعامل باید به‌خوبی بیاموزید.

هیلل فولد، مشاور استارتاپ و بازاریاب تکنولوژی معتقد است که ارتباطات مؤثر، مستلزم یک قاعده‌ی کلی است: در مورد مخاطبان خود فکر کنید، نیازهای آن‌ها را در ذهن نگه‌دارید، خودتان را به‌جای مخاطب بگذارید و بعد با آن‌ها رابطه برقرار کنید.

تیم شما از شفافیت عملکرد استقبال می‌کند و می‌خواهد از واقعیات امور باخبر شود. اما درعین‌حال برای مواجهه با چالش‌ها و سختی‌ها، به امید و انگیزه نیاز دارد. در این جایگاه نیز تصور کنید که روی صندلی آن‌ها نشسته‌اید و حرفی را به زبان بیاورید که خودتان در این شرایط به آن نیاز دارید.