نظر زمین تخت گرایان در مورد رابطه بین قدرت و دانش
نظر زمین تخت گرایان در مورد رابطه بین قدرت و دانش
در کنفرانس زمینتختگرایان بیرمنگام، به جز سخنرانی و نمایش اسلایدها و ویدئوها، تیمهای زیادی از سراسر جهان در خلال کارگاههای مختلف به شبکهسازی، انجام آزمایشهای علمی و بحث و مناظره پرداختند. جالب است که زمینتختگرایان، تاکید زیادی روی روشهای علمی و بهویژه حقایق قابل مشاهده داشتند.
در این رویداد، زمینتختگرایان، به بحث و گفتگو و ارائهی آخرین آزمایشها و مدلهای زمین تخت پرداختند. یکی از افرادی که سخنرانی میکرد، در اوایل صحبتهای خود اشاره کرد، زمینتختگرایان سعی کنند، به دنبال چندین مدرک قابل تایید باشند و به حضار توصیه کرد که همیشه بهدنبال انجام پژوهشهای خود باشند و بپذیرند که ممکن است اشتباه کنند. با وجودی که به نظر میرسد، زمینتختگرایان به روشهای علمی اعتقاد دارند، اما آنها به دانشمندان، یعنی رابطهی بین دانش و قدرت شدیدا شک دارند. رابطهی بین دانش و قدرت مدتهاست که توسط جامعهشناسان مطرح شده است. در واقع با بررسی، رابطهی بین علم و قدرت میتوان فهمید، چرا زمینتختگرایان این چنین طغیان کردهاند!
رابطهی دانش و قدرت
موضوع صحیح یا غلط بودن فرضیهی تخت بودن زمین را کنار بگذاریم و بهجای آن به این موضوع توجه کنیم که فعالیتهای این افراد میتواند، چه چیزی در مورد رابطهی دانش و قدرت در قرن بیست و یکم به ما نشان دهد. در طول کنفرانس مدلهای زیادی از جمله مدل کلاسیک زمین تخت، گنبدها، دیوارهای یخی، الماسها، گودالهایی با چندین جهان در درونش و حتی مدل زمین درون یک تخم مرغ کیهانی غولپیکر پیشنهاد شدند. با این حال، غالب بحثها حول مدلهای پیشنهادی نبود؛ بلکه در مورد ساختارهای علمی و موسساتی که این مدلها را پشتیبانی و ارائه کردهاند هم صحبت شد.
زمینتختگرایان اولین گروهی نیستند که نسبت به وجود ساختارهای قدرت و احاطه آنها بر دانش، شکاک هستند. این دیدگاه توسط فیلسوف مشهور قرن بیستم میشل فوکو، مطرح شده بود. فوکو در عمدهی کارهای خود به میان در حاشیهماندگان اجتماع میرفت تا درک آنها را از زندگی روزمره بررسی کند. او در میان بسیاری از مسائل، بهدنبال یافتن ارتباط بین دانش و قدرت بود. او نشان داد که دانش به نحوی مورد استفاده قرار میگیرد به ادعاهای افرادی که در مسند قدرت هستند مشروعیت ببخشد.
در عین حال، کسانی که در قدرتند، میتوانند کنترل کنند که چه دانشی صحیح و کدام نادرست است. به نظر فوکو، رابطهای نزدیک و به هم پیوسته بین قدرت و دانش وجود دارد. در همان زمانی که فوکو فرضیات خود را مطرح میکرد، کنترل قدرت و دانش از موسسات مذهبی (که قبلا بر دانش و اخلاق تسلط داشتند) سلب شد و در عوض، به تصرف شبکهای متشکل از موسسات علمی، انحصارات رسانهای، دادگاههای حقوقی و دولتهای دیوانسالار درآمد. فوکو استدلال کرد که این موسسات با کنترل دانش به ادعاهای خود مشروعیت میبخشند.
پیش از منحنی
در قرن بیست و یکم، شاهد یک تغییر مهم دیگر در رابطهی بین قدرت و دانش بودیم و این تغییر بهدلیل رسانههای اجتماعی به وجود آمد که امکان اظهار نظر را در اختیار همهی مردم قرار میدهد. دانش دیگر تحت نظر یک قدرت مرکزی نیست و همانطور که در نمونهی برکسیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا)، مشاهده شد، ممکن است عصر متخصصان هم به سر رسیده باشد. اکنون، هر کسی قدرت تولید و بهاشتراکگذاری محتوا را دارد.
وقتی مایکل گوو (سیاستمدار حزب محافظه کار بریتانیا)، یکی از طرفداران برکسیت، گفته بود:
فکر میکنم که مردم این کشور به اندازه کافی متخصص داشته باشند.
بهنظر میرسید که منظور او هم همین بوده است. همچنین با گذر از توافقنظرهای فردی به سوی منابع مشترک، شاهد افزایش تضادها در جامعه هستیم. بهعنوان مثال، پژوهش اخیر مرکز پژوهشهای پیو (PEW) نشان میدهد که در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در سال ۲۰۱۶، ۸۰ درصد از رایدهندگان هوادار هیلاری کلینتون و ۸۱ درصد از رایدهندگان هوادار دونالد ترامپ، باور داشتند که دو طرف نمیتوانند روی حقایق بدیهی با هم موافقت کنند.
باوجود ادعاهای اولیهای که یکی از نخستین نمونههای توسط هربرت جورج ولز مطرح شد، در دسترس بودن منابع جهانی حاوی دانش نمیتواند، موجب صلح شود. هربرت جورج ولز، روزنامهنگار و نویسنده مشهور داستانهای علمی تخیلی، در سال ۱۹۳۷، ایدهای آرمانهشهری را مطرح کرد. ولز این ایده را دانشنامه جهانی دائمی (Permanent World Encyclopaedia) نامگذاری کرده بود.
او در مقالهای در کتاب «مغز جهان»، نوشت:
افراد زیادی باید در بهروز نگه داشتن و تکمیل دانش انسانی دخیل خواهند بود. این مجموعه برای هر فردی در دسترس خواهد بود. این دانشنامهی دائمی نباید مختص یک مکان باشد، بلکه میتواند بهطور دقیق و کامل در پرو، چین، ایسلند، آفریقای مرکزی تکثیر شود.
۷۸ سال بعد، پیشبینی ولز به حقیقت پیوست. امروزه ما به دانشنامهی دائمی، ویکیپدیا میگوییم. و در همین حال، ایدهی کلی او را میتوانیم بهصورت کلی در خود اینترنت مشاهده کنیم. اما پیشبینی نادرست ولز این بود که فکر میکرد که منابع جهانی حاوی دانش مشترک باعث ایجاد صلح، هماهنگی و تفسیر مشترک از واقعیت میشود.
طرح هربرت جورج ولز برای دانشنامه جهانیاش
ولز نوشته بود:
این دانشنامه جدید، بهآرامی و احتیاط، نهتنها بر اختلافات کهن غلبه خواهد کرد، بلکه به تدریج و پیوسته، راه را برای یک صلح جهانی هموار خواهد کرد.
اما بهنظر میرسد که کاملا خلاف این موضوع اتفاق افتاده است. با حق اظهار نظر که بهوسیلهی شبکههای اجتماعی فراهم شده است، دانش به ور گستردهای غیر متمرکز شده است و نظرگاههای رقابتی پدید آمده است. این موضوع چندبارهی بحثهای کنفرانس بیرمنگام بود، بهویژه زمانی که چهار زمین تخت گرا با سه دانشجوی دکترای فیزیک بحث کردند.
زمانی که یکی از فیزیکدانان به مخاطبان گفت، به یوتیوب و وبلاگنویسها اعتماد نکنید، اختلافنظرهایی بهوجود آمد. مخاطبان و هیئت زمینتختگرایان این موضوع را رد کردند و اعلام کردند که
اکنون ما اینترنت و ارتباطات جمعی را در اختیار داریم. ما وابسته به آنچه که روزنامهها به ما میگویند نیستیم، ما میتوانیم برای خود تصمیم بگیریم.
این موضوع نشان میدهد که زمینتختگرایان میخواهند که دانش از موسسات علمی جدا شود.
عوامگرایی و زمینتختگرایان
در عین حال که در رابطهی بین دانش و قدرت، ادعاهای علمی تضعیف شدهاند، برخی ساختارهای قدرت خود را از دانش علمی جدا کرده و بهسمت نوعی سیاست عوامگرایی رفتهاند که بهطور گستردهای نسبت به دانش شکاک است. این موضوع در سالهای اخیر، به شیوههای افراطی خود را نشان داده است، همچون حمایت سیاستمداران از پیتزاگیت(ادعای قاچاق انسان توسط حزب دمکرات) یا ادعای ترامپ مبنی بر اینکه پدر تد کروز (رقیب ترامپ در حزب جمهوریخواه) قاتل جان اف کندی استو مسائلی از این دست.
اما این عوامگرایی را میتوان به شکل ظریف و موذیانهتری در برکسیت دید که در آن بهجای آمارها و پیشبینیهای متخصصان، از برانگیخته کردن احساسات برای کمپینها استفاده شده بود. به این جهت، واضح است که دانش با مشکل عدیدهای برای برقراری ارتباط با عموم مردم مواجه است، مشکلی که سیاستمداران و زمینتختگرایان با عوامگرایی توانستهاند بر آن غلبه کنند.
در کنفرانس بیرمنگام، زمینتختگرایان تشویق شدند تا بهجای فرضیات و حقایق ثابتشده به شعر، آزادی، اشتیاق، سرزندگی، خلاقیت و آرزوهایشان باور داشته باشند. شرکتکنندگان در کنفرانس گفتند که امید همه چیز را تغییر میدهد و هشدار دادند که نباید کورکورانه به آنچه گفتهاند اعتماد کرد.
توییت بی. او. بی، خواننده هیپ هاپ که دانشمندان و افراد مشهوری مانند نیل دگراس تایسون و باز آلدرین به آن پاسخ دادند: شهرهای پسزمینه تقریبا ۱۶ مایل (۲۵٫۷ کیلومتر) از هم فاصله دارند، اما منحنی کجاست؟ لطفا توضیح دهید
جالب است که این دیدگاه در اظهارنظرهای برخی افراد مشهور که از قدرت خود برای حمایت از زمینتختگرایان استفاده میکنند، به انواع مختلف بازگو شده است. نمونهی اخیر، خواننده و موسیقیدان هیپ هاپ و از هواداران فرضیهی زمین تخت، بی. او. بی بود که در توییتر شخصی خود نوشته بود:
چیزی را که میگویم باور نکنید، بلکه در مورد آنچه گفتم مطالعه کنید.
از بسیاری جهات، برگزاری کنفرانس زمینتختگرایان محصول و نشانی از زمانهی ما؛ بازتابی از بیاعتمادی رو به گسترش در موسسات علمی و گرایش نهادهای قدرت به سوی عوامگرایی است. همان طور که فوکو میگوید، راندهشدگان جامعه میتوانند گفتنیهای زیادی از اجتماع داشته باشند، زمینتختگرایان هم میتوانند در مورد تغییر رابطهی بین قدرت و دانش، مسائل زیادی را برای ما آشکار کنند.