برقراری تعادل بین غرور و اعتماد به نفس در مدیریت
یک مدیر عالی میداند برای حل مشکلات، چه زمانی باید روی اطلاعات و دانش خود و چه زمانی به ایدههای کارمندان اتکا کند.
یکی از نکاتی که هر مدیر کسب و کار باید به آن توجه داشته باشد این است که شما بهعنوان یک فرد نمیتوانید در همهی موارد نظر صحیح و قطعی داشته باشید. این قانون خصوصا زمانی که با افرادی باهوش کار میکنید، بسیار حیاتی است.
برای تبدیل شدن به یک رهبر عالی باید فهمی کامل از موارد مهم داشته باشید. نحوهی تفکر افراد، اینکه چه زمانی باید به حقایق و قوانین تکیه کنید، چه چیزی به اطرافیان انگیزه میدهد و اینکه چگونه ایدههای جدید را ارزیابی کنید، برخی از این موارد هستند. وقتی قصد داشته باشید که به دانش ناقص خود اعتراف کنید، موجی از درک متقابل در تیم جریان مییابد.
به عنوان مثال اگر شما با این تصور که همیشه تفکرات صحیح دارید به جلسهی کاری بروید، بهاحتمال زیاد شانس شنیدن ایدهها و نظرات دیگران را از خود گرفتهاید. شما در ذهن خود مشغول پردازش ایدههای خود هستید و اصلا ایدهها و نظرات دیگران را نمیشنوید. در این مواقع وقتی ایدهها ارائه میشوند نیز بیدلیل با آنها مخالفت میکنید.
در اینجا باید خط باریک بین اعتمادبهنفس و غرور را روشن کنیم. اعتمادبهنفس یعنی شما میدانید که در زمینهای خاص، مهارتی قابل توجه دارید. غرور یعنی شما تلاش میکنید تا این مهارت را به رخ همه بکشید و به آنها ثابت کنید که چنین مهارتی ندارند.
برقراری تعادل بین این دو مورد کلید اساسی رهبری شما است. اگر تنها غرور داشته باشید، با این تصور که همهچیز را میدانید به جلسه میروید. اگر اعتمادبهنفس، یکدلی و درک داشته باشید، با این تصور که ممکن است فردی در تیم، ایدههای بهتر داشته باشد و حتی نظر شما را نقض کند، به جلسه میروید. همین تعادل بین حق داشتن و آماده بودن برای شنیدن نظرات جدید، شما را از یک مدیر معمولی به مدیری عالی تبدیل میکند.
حل چالشها و مشکلات شرکت مانند ساخت مجسمه است که هر فردی یک ابزار دارد و بخشی از آن را پرداخت میکند. یک رهبر خوب میتواند با تکیه بر مهارتهای خود، یک مجسمه خوب بسازد؛ اما یک مدیر عالی با کمک گرفتن از دیگران، اثری بهیادماندنی خلق میکند.
هرگاه غرور و عدم اطمینان از تأیید نظرات دیگران وارد مراحل تصمیمگیری شوند، تمام روند کار را مختل میکنند. در این حالت تمام تیم بیکار میشوند و با انباشته کردن ایدههای خود تنها عصبانیتر خواهند شد؛ دلیل آن هم تنها این است که مدیرشان تصور میکند تمامی ایدههایش درست است. همهی مردم از کار کردن در چنین محیطهایی نفرت دارند.
نکتهی مهم دیگر در برقراری تعادل حیاتی، داشتن ایده است. به بیان دیگر تیم شما همیشه از مدیرشان نظر و پاسخ میخواهند. بهتر است همیشه با ایدههایی در ذهن خود وارد جلسات شوید و آتش ایدهها را شما روشن کنید. نکتهی کلیدی در این رفتار نیز این است که کارمندان خود را بهخوبی بشناسید و بدانید چه زمانی به پاسخ شما و چه زمانی به شنیده شدن ایدههایشان نیاز دارند.