سایبورگ یا انسان-ربات، ترکیبی از اعضای انسانی و ماشینی دارد. این افراد برای رفع مشکلات جسمانی، از تکنولوژی به‌طریقی مثبت کمک گرفته‌اند.

در آینده‌ی بشریت، ایمپلنت‌های مغزی، حافظه را بهبود خواهند بخشید. آهن‌رباها یا تراشه‌های شناسایی فرکانس‌های رادیویی (RFID) که در انگشتانمان کاشته می‌شوند، جایگزین رمزهای عبور و کلیدها خواهند شد. بافت‌های پوششی، توانمان را افزایش خواهند داد و طیفی جدید از توانایی‌ها را به انسان خواهند بخشید.

پس بسیار مهم است که ویژگی‌های انسانی مانند هم‌دلی، خلاقیت و تواناییِ تغییر را در خود حفظ کنیم. اما حفظ تعادل بین تکنولوژی و انسانیت کار آسانی نیست. در ادامه، فهرستی از چند سایبورگ‌ (انسان-ربات) واقعی را مرور می‌کنیم که مثال‌هایی از این تعادل مثبت هستند.

انسان‌هایی با اعضای ماشینی

مردم معمولاً سایبورگ‌ها را موجوداتی بدجنس تصور می‌کنند که مخلوطی از صفات انسانی و ابرانسانی و بدنی ربات‌مانند دارند؛ مانند شخصیت‌های ترمیناتور، دارث‌ویدر یا بورگ‌ها در استار ترک. اما برای مشاهده‌ی ویژگی‌های سایبورگ‌مانند لازم نیست وارد دنیای جنگ ستارگان شویم. طبق تعریف متداول، یک سایبورگ ترکیبی از اعضای انسانی و ماشینی دارد.

اعضای ماشینی، وضعیت بدن را بهبود می‌بخشند و انسان را نسبت به محیط  سریع‌تر، قوی‌تر و حساس‌تر می‌کند

اما بعضی دانشمندان این تعریف را بسط داده‌اند و افرادی را نیز که دارای ایمپلنت حلزون گوش، ضربان‌ساز قلب یا حتی لنز چشمهستند، سایبورگ محسوب می‌کنند. از لحاظی این تعمیم درست است: در تمام این موارد، تکنولوژی وضعیت بدن انسان را بهبود می‌بخشد و هر دو بخش برای بالا بردن توانایی‌های انسان با هم همکاری می‌کنند.

با افزایش روزافزون نو‌آوری‌های تکنولوژیکی در حوزه‌ی پزشکی و سلامت؛ می‌توان انتظار داشت که بهبود بخشیدن بدن انسان به‌کمک ماشین‌ها به امری عادی تبدیل شود. ماشین‌ها می‌توانند ما را سریع‌تر، قوی‌تر و حساس‌تر نسبت به محیط پیرامون کنند. این یعنی مرزهای انسانیت در حال گسترش هستند و برخی سؤال‌های اخلاقی جدی در این‌باره مطرح می‌شوند. در ادامه به معرفی سایبورگ‌های واقعی می‌پردازیم؛ سایبورگ‌هایی که مرزهای فعلیِ هم‌زیستی انسان و ماشین در یک فرد را نشان می‌دهند؛ همچنین می‌توانند راهنمای ما در یافتن تعادل بین این دو باشند.

۱) نیل هاربیسون

Cyborg

او بخاطر آنتنی که در سرش جاسازی شده، شبیه به مورچه‌ی غول‌پیکری به‌نظر می‌رسد که از پشت با تکه‌نانی بر سر چوب هدایتش می‌کنند! مدل موی گرد نیز او را شبیه به شخصیتی از یک فیلم علمی‌تخیلی کرده است. هاربیسون درواقع یک هنرمند است که با کوررنگیِ شدید متولد شد، یعنی همه‌چیز را سیاه و سفید می‌دید. او چشم الکترونیکی مخصوص خود را به‌منظور ترجمه‌ی رنگ‌ها به صداها در مقیاسی موسیقیایی دریافت کرد. وی قادر است رنگ‌ها را فراتر از محدوده‌ی ادراک عادی انسانی تجربه کند: مثلاً ایمی واینهاوس (خواننده‌ی انگلیسی) قرمز و صورتی است و آواهای زنگ گوشی‌های تلفن سبزرنگ هستند.

تولید نسل جدیدی از مواد مصنوعی دو بعدی
مشاهده

هاربیسون بیش از ده سال است که به‌عنوان یک سایبورگ زندگی می‌کند. او معتقد است انسان‌ها موظفند از تکنولوژی برای ارتقای خود استفاده کنند و این اتفاق در آینده خواهد افتاد. همه‌چیز با چشم سومی در پشت سر یا سنسوری در سر شروع می‌شود که به انسان می‌گوید آیا خودرویی در پشت سرش قرار دارد یا خیر.

۲) دکتر کِوین وارویک

Cyborg

او را «کاپیتان سایبورگ» صدا میزنند و در دانشگاه ریدینگ به تدریس علم فرمان‌شناسی (یا سایبرنتیک، علم ارتباطات و سیستم‌های کنترل اتوماتیک در ماشین‌ها و موجودات زنده) می‌پردازد. کوین وارویک از سال ۱۹۹۸ روی ایمپلنت‌های الکترونیکی مختلف آزمایش کرده است؛ مثلا تراشه‌ای میکروسکوپی را در بازوی خود کار گذاشته که به کمک آن می‌تواند از راه دور چراغ‌ها، دستگاه‌های تولیدکننده‌ی گرما و کامپیوترها را کنترل کند. وارویک از روی وظیفه‌شناسی، در بدن همسرش نیز یک ایمپلنت قرار داده که وی را قادر می‌کند هرگاه کسی دست همسرش را لمس کرد، او نیز همان احساس را در دستش حس کند. این تکنولوژی هم بسیار شگفت‌انگیز است و هم به‌طرز ناخوشایندی ترسناک!

او بنیان‌گذار پروژه‌ی سایبورگ است و از خودش مثل یک موش آزمایشگاهی برای تبدیل‌شدن به کامل‌ترین سایبورگ جهان استفاده می‌کند. وارویک جدا از کارهای خودش روی هوش مصنوعی نیز تحقیق می‌کند. در سال ۲۰۱۴ به او انتقادات بسیاری شد؛ زیرا ادعا کرده بود که ابرکامپیوتری به نام یوجین گوستمن، آزمون تورینگ را برای تخمین هوش مصنوعی گذرانده است (در این آزمون که توسط آلن تورینگطراحی شده، یک انسان تنها به‌وسیله‌ی متن با یک کامپیوتر و یک انسان دیگر صحبت می‌کند تا تشخیص دهد کدام‌یک ماشین و کدام انسان است؛ اگر وی قادر به تشخیص بین این دو نباشد، کامپیوتر در آزمون قبول شده است).

۳) جس سالیوان

سالیوان یک برق‌کار بود که در سال ۲۰۰۱ دچار سانحه‌ای مرگبار شد: او دچار چنان برق‌گرفتگیِ شدیدی شد که مجبور شدند هر دو دستش را قطع کنند. اما این اتفاق باعث شد به اولین مرد بیونیکی (فردی با اعضای بدن الکترومکانیکی) جهان تبدیل شود. مؤسسه‌ی توان‌بخشی شیکاگو به سالیوان پیشنهاد کرد از اعضای مصنوعی رباتیک برای جایگزینی بازوانش استفاده کند و او نیز با کمال میل از این فرصت استفاده کرد. اندام‌ بیونیک از طریق پیوند عصبی-عضلانی به بدن وی متصل شد.

سالیوان از طریق ذهنش این عضو را کنترل می‌کند. برای مثال، وقتی به بلند کردن دستش فکر می‌کند، به‌جای ماهیچه‌های دست سابقش، ماهیچه‌هایی خاص در سینه‌اش منقبض می‌شوند و دست مصنوعی این انقباض را به معنای دستور حرکت در جهتی خاص تعبیر می‌کند. او همچنین می‌تواند حرارت و فشار مشت خود بر اشیاء را احساس کند.

۴) نایجل آکلند

آکلند به کار ذوب فلزات گران‌بها مشغول بود تا زمانی که به‌وسیله‌ی یک دستگاه مخلوط‌کن صنعتی آسیب دید و ساعد دست راستش دچار خردشدگی شدیدی شد. عمل‌های جراحی و عفونت‌های ناشی از این سانحه، به مدت ۶ ماه طول کشید تا اینکه در نهایت تصمیم گرفت دستش را از زیر آرنج قطع کند.

پرینتر سه بعدی جدید و ساخت بافت‌ بیولوژیکی پیچیده
مشاهده

آکلند در طول سالیان بعد، اعضای مصنوعی بسیاری را امتحان کرد تا اینکه یک دست مصنوعی بی‌بیونیک ۳ (Bebionic3) به او تعلق گرفت. وی می‌تواند این دست را به‌تنهایی حرکت داده و اشیاء ظریف را نیز در دست گیرد. آکلند دست مصنوعی را با حرکات ماهیچه‌های باقیمانده‌ی ساعدش کنترل می‌کند. میزان حرکت دست او خارق‌العاده است. او می‌تواند هر پنج انگشتش را به‌صورت مستقل حرکت دهد تا اشیاء ظریف را بگیرد یا حتی مایعات را در لیوان بریزد.

Cyborg

۵) جری یالاوا

این برنامه‌نویس فنلاندی پس از تصادف بدی که با موتورسیکلت خود داشت، انگشت انگشتری دست چپش را از دست داد. او تنها یک هفته پس از خرید موتورسیکلتش به‌طور اتفاقی با یک گوزن تصادف کرد.يالاوا دقیقاً پس از این حادثه برای خود سیگاری روشن کرد و همان موقع متوجه شد که تکه‌ی بالایی انگشتش قطع شده است.

سپس اعضای مصنوعی عادی را کنار گذاشت و به‌دنبال قطعه‌ای مفید رفت: وی یک پورت USB دو گیگابایتی را در عضو مصنوعی‌اش جاسازی کرد. اما این پورت هیچ اطلاعاتی را به‌صورت مستقیم در مغزش آپلود نمی‌کند! این فرد، مثالی عالی است که نشان می‌دهد برای سایبورگ شدن لازم نیست یک متخصص رباتیک بود!

Cyborg

۶) کامرون کِلَپ

کامرون تا قبل از تصادف سرنوشت‌سازی که زندگیش را تغییر داد، مانند یک نوجوان عادیِ کالیفرنیایی زندگی می‌کرد و عاشق موج‌سواری، اسکیت‌ و گردش با دوستانش بود. سپس در ۱۵ سالگی به محل خطوط راه‌آهن در نزدیکی خانه‌شان رفت و درحالی‌که به‌خاطر حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر بسیار متأثر شده بود؛ در اثر زیاده‌روی در مصرف الکل همان‌جا از هوش رفت. متأسفانه وقتی یک قطار از روی خط گذشت، او هر دو پا و یک دستش را از دست داد.

Cyborg

برای او دو پای مصنوعی کار گذاشتند که آن‌ها را به‌کمک یک پردازش‌گر میکروسکوپی با مغزش کنترل می‌کند. کامرون از آن زمان تبدیل به یک ورزش‌کار و فعال حقوق افراد دارای نقص‌عضو شده است. نصیحت کامرون به بیمارانی که در زندگی دچار مشکل هستند این است: «کاری کنید که اطرافتان پر از آدم‌های خوب باشد…دکترهای خوب، درمان‌گران، افراد خانواده و دوستان. برای خود هدف‌های معقول تعیین کنید، سخت تلاش کنید و نگرشی مثبت داشته باشید».

آیا اولین خاطره ما در زندگی حقیقی است
مشاهده

۷) پروفسور استیو مان

Cyborg

این استاد کانادایی که شیفته‌ی تکنولوژی است برای خود هدستی طراحی کرده که مجهز به کامپیوترهای متعدد است و از طریق آن می‌تواند فایل‌های ویدیویی و صوتی پخش کند. او یکی از اولین سایبورگ‌های جهان است. مان اولین بار، در دهه‌ی ۷۰ و در دبیرستان به آزمایش روی کامپیوترهایی که قابل پوشیدن بودند پرداخت. وی در دانشگاه MIT (مؤسسه‌ی تکنولوژیِ ماساچوست) واقعاً پر از تجهیزات بود و با ۸۰ پوند دستگاه کامپیوتری بر سر کلاس می‌رفت.

۸) کلودیا میچل

Cyborg

میچل اولین زن با بازوی بیونیک است و تبدیل‌شدن او به سایبورگ مانند اکثر موارد بالا در اثر یک سانحه اتفاق افتاد. وی اگرچه چهار سال در نیروی دریایی بود اما از دست دادن دستش نه در مدت خدمت بلکه به‌علت تصادف با موتورسیکلت رخ ‌داد. او بازوی چپش را به‌طور کامل از دست داد.

میچل به روزنامه‌ها گفته بود که قبل از دریافت دست مصنوعی بیونیک، مجبور بود برای کندن پوست موز از هر دو پا و یک دستش استفاده کند. این عضو مصنوعی مانند مورد جس سالیوان از طرف مؤسسه‌ی توان‌بخشی شیکاگو و با صرف هزینه‌ی سه میلیون دلار ساخته شده است. او وقتی برای اولین‌بار توانست فقط با یک دست موز پوست بکند، از خوشحالی گریه کرد.

۹) استلیوس آرکادیو

Cyborg

آرکادیو را استلارک (مخفف اسم و فامیلش) هم صدا می‌زنند و یک هنرمند در زمینه‌ی اجرا و نمایش است. او معتقد است که بدن انسانی، دیگر منسوخ و کهنه شده است و برای اثبات ادعایش، یک گوش دست‌ساز انسان را با عمل جراحی روی بازوی چپ خود نصب کرد. وی در یک نمایش، الکترودهایی به بدنش متصل کرد تا مردم بتوانند ماهیچه‌هایش را از طریق اینترنت کنترل کنند.

آرکادیو در مورد نگاه انسان به تکنولوژی و هم‌زیستی این دو نظرات خاصی دارد. او در مصاحبه‌ای گفته است: «ما نباید ترسی فرانکشتاینی نسبت به افزودن تکنولوژی به بدنمان داشته باشیم (فرانکشتاین، نام رمانی قرن نوزدهمی، نوشته‌ی مری شلی انگلیسی است که در آن دانشمندی با پیوند زدن اعضای مختلف بدن، یک هیولا می‌آفریند) و همچنین نباید رابطه‌مان با تکنولوژی را شبیه به فاوست بپنداریم (فاوست، داستانی که در آن، دانشمندی به‌نام فاوست روحش را در ازای دانش بی‌پایان و قدرت‌های جادویی به شیطان می‌فروشد)؛ اینکه از انرژی‌های ممنوعه‌ای استفاده می‌کنیم و روحمان را به‌خاطرش به شیطان می‌فروشیم. نظر من همیشه این بوده و خواهد بود که تکنولوژی ضمیمه‌ای از بدن است».