کلودیا الکساندر ؛ نخبهای که بشر از دست داد
کلودیا الکساندر ؛ نخبهای که بشر از دست داد
ناسا یکی از بهترین دانشمندان، مهندسان و مدیران خود را از دست داد. کلودیا الکساندر، دانشمند برجستهی ناسا، پس از ۱۰ سال درگیری با سرطان پستان، ۲۰ تیرماه (۱۱ جولای)، در شهر آرکادیا کالیفرنیا درگذشت.
خانم الکساندر، علاوه بر ویژگیهای بارز علمی و تحقیقاتی، از دو جهت در ناسا منحصربهفرد بود. اول اینکه یک زن بود؛ دوم اینکه رنگینپوست بود.
خودش در مصاحبهای که سال گذشته با لسآنجلس تایمز داشت، دربارهی حضور یک زن سیاهپوست در شغلی که در تسخیر مردان سفیدپوست است، گفته بود: «من باید همیشه بین دو فرهنگ متفاوت نوسان میکردم.»
کلودیا جوان الکساندر (Claudia Joan Alexander) در تاریخ ۸ خرداد ۱۳۳۸ (۳۰ می ۱۹۵۹) در ونکوور کانادا به دنیا آمد و کودکی خود را در دوران آغاز انقلاب کامپیوتر در دره سیلیکون، در سانتاکلارا کالیفرنیا گذرانده بود. پدر وی یک مددکار اجتماعی بود و مادرش گاینل ویلیامز (Gaynelle Williams)، یک کتابدار بود که برای گوردون مور (Gordon Moore) کار میکرد. گوردون مور کسی بود که بعدتر شریک موسس شرکت اینتل شد.
او پس از گرفتن مدرک دکترای خود، به آزمایشگاه پیشرانش جت ناسا آمد و آخرین مدیر پروژهی ۱.۵ میلیارد دلاری «ماموریت گالیله» بود که ۱۴ سال طول کشید و در سال ۲۰۰۳ به پایان رسید. همچنین در پروژهی عظیم رزتا که آژانس فضایی اروپا، نزدیک به یک دهه قبل آغاز کرد، پست «دانشمند پروژه» را داشت و مسئول ۳۵ میلیون دلار تجهیزاتی بود که کارش جمعآوری اطلاعات -از جمله دمای- دنبالهدار 67P/Churyumov-Gerasimenko بوده است.
دنبالهدار 67P/Churyumov-Gerasimenko
زمانی که پروژهی رزتا آغاز میشد، او ۴۰ سال داشت. کاوشگر رزتا، نوامبر سال گذشته روی دنبالهدار مورد نظر فرود آمد که با تحسین جهانیان همراه بود.
وی در مصاحبهای که با مجله مهندسان رنگینپوست آمریکا و فناوری اطلاعات (US Black Engineer and Information Technology magazine) داشت، گفته بود: «آنها در ناسا، به من گفتند کسی را برای این پروژه میخواهند که ۱۰ سال بعد، وقتی که رزتا به مقصد میرسد، زنده باشد.» وی همچنین اضافه میکند که: «آنها گفتند که مخصوصا من را به این دلیل انتخاب کردهاند که قابلیت کنار آمدن با فرهنگهای مختلف را دارم.»
وی در مصاحبهی دیگری که با مجله مهندسان میشیگان داشته، برای جوانترها، سخنی به یادگار میگذارد و تاکید میکند: «عشق به کاری که انجام میدهید، گاهی اوقات میتواند به اندازهی میزان درآمدتان از آن کار اهمیت داشته باشد.»
وی با مقایسهی شغل دانشمندان با سایر حرفهها، اینطور ادامه میدهد که: «ورزشکاران و موسیقیدانان، در حافظهی تاریخ نخواهند ماند. اما آنهایی که در مسیر زندگی بشر و شیوهی درک بشر از عالم هستی، پیشرفتهای بنیادین ایجاد میکنند، به واسطهی کشفیاتشان، همیشه زنده خواهند ماند.»
هرچند که با مقایسهی کلودیا الکساندر موافق نباشیم، اما او، با کمکهایی که به پیشرفت بشریت کرد، جاودانه خواهد ماند.