هفت توصیه برای ساختن یک شرکت با اعضای بیپروا و جسور
بر اساس آمار ادارهی کارگری وزارت کار آمریکا، بیش از ۵۰ درصد کسبوکارهای جدید در ۴ سال اول با شکست مواجه میشوند. ساختن یک شرکت موفق سخت و انتظارت بالا است، رقابت شدیدی جریان دارد و احتمال اشتباه زیاد است. بسیاری از رهبران با ایجاد یک فرهنگ مبتنی بر ترس درشرکت، اوضاع را بدتر میکنند. البته کار آنها عموما غیرعمد است.
تزریق تدریجی ترس در شرکت معمولا غیر تعمدی است و برای همین تا آن اندازه خطرساز میشود. وقتی یک مدیر کارهایش را بهصورت یکطرفه انجام میدهد، تمام بخشها را موبهمو زیر نظر دارد و اغلب اوقات بر تصمیمگیری بقیه نظارت دارد و تصمیم بقیه برایش مهم نیست، رفتهرفته فضایی به وجود میآورد که کارکنان دیگر نظر ندهند. کارکنان احساس نادیده گرفتن شدن میکنند و ارزشها و تعهد خود در شرکت را زیر سؤال میبرند. وقتی یک مدیر به دادهها یا حقایق اهمیتی نمیدهد و خودسرانه عمل میکند، ترس وارد شرکت میشود. کارکنان اعتمادشان به مدیریت را از دست میدهند و کارهای بیهودهای انجام میدهند تا بتوانند روی مدیر خودسر خود تأثیر بگذارند.
کسب موفقیت در شرکتی که کارکنان تمام تلاششان را به کار گیرند و بدون ترس کار کنند، راحتتر حاصل میشود. مدیران باید به کارکنان خود احترام بگذارند؛ به آنها آموزش بدهند و قدرت لازم را در اختیار آنها قرار دهند تا شرکت به شکوفایی برسد. موفقیت تضمینی نیست؛ ولی با این کارها سریعتر جلو میروید و در نهایت احساس بهتری هم خواهیم داشت. برای اینکه از بین بردن ترس در محیط یک شرکت در طی زمان میتوان به ۷ پیشنهاد زیر توجه داشت:
۱. اهداف سطح بالا داشته باشید
برای کارکنان استانداردهایی تعیین کنید که برای همه قابل درک باشد. از دادهها برای توضیح منطق پشت اهداف شرکت و چگونگی احتمال رسیدن به آنها استفاده کنید، مخصوصا وقتی که اهداف طولانی و ادامهدار باشند. سعی کنید هیجان خود نسبت به اهداف اجراشدنی را نشان دهید. کارکنان خودشان اهداف اجراشدنی را درک میکنند و برای پیشرفت در کار از مهارتهایشان استفاده میکنند. اما سختترین بخش کار این است که باید متکی به استانداردهای خود بود. یعنی اگر در جایگاه مدیر یک سیستم باشید، باید کارکنان درجه ۳ خودتان کنار بگذارید؛ به کارکنان درجه ۲ برای رسیدن به سطح درجه یک کمک کنید یا در صورت میسر نشدن هدف، آنها را به جای دیگر بفرستید و باید تنها کارکنان درجه یک را حفظ کنید.
۲. شفافانه برخورد کنید
بسیاری از شرکتها ادعای شفاف بودن دارند؛ ولی تنها تعداد کمی از آنها در عمل اینگونهاند. شفافیت حقیقی باعث به وجود آمدن اعتماد میشود. این در حالی است که اطلاعات ناقص، اسرار مرموز و عدم صداقت، باعث به وجود آمدن ترس میشود. شاخص عملکرد کلیدی را در همهجا به نمایش بگذارید؛ مخصوصا درمورد درآمد و مسائل مالی. درمورد ایدههای نیمهکاره گفتوگو کنید و کارکنان را نیز به گفتوگو درمورد این مسائل و شرکت در مباحث تشویق کنید. در گفتوگوها صادقانه رفتار کنید و اخبار بد را هم مانند اخبار خوب بهطور کامل و فوری به سمع و نظر همه برسانید. مهمتر از همه اینکه با کارکنان مانند بزرگسالان رفتار کنید، نه مانند کودکانی که نیاز به مراقبت دارند.
۳. بیطرف و منصفانه رفتار کنید
بهجای تکیه زدن بر قدرت شخصی یا موقعیت خود، از دادهها برای تصمیمگیری استفاده کنید. پشتیبانهای ساختاری برای کنترل خود و تیمتان بسازید؛ مثلا بودجه یا مسئولیتهای مشخص را تعیین کنید. از اینکه نیازهای اساسی کار، جریان اطلاعات و اقدامات را مشخص میکنند، اطمینان حاصل کنید. سعی نکنید کاری غیر عقلانی برای جبران اشتباه کارکنان ضعیف انجام دهید (یادآوری: تنها از کارکنان درجه یک استفاده کنید). درمورد روند تصمیمگیری، تستی از میزان شرمساری خود به عمل آورید؛ بهعبارت دیگر مطمئن شوید که فقط امر تصمیمگیری را انجام میدهید و میتوانید تصمیمات خود را بدون ذرهای خجالت یا شرم توضیح بدهید (مخصوصا نسبت به تصمیماتی که به آنها شک دارید).
۴. افزایش امنیت روانی
باید محیطی ساخته شود که کارکنان در آن برای ابراز خودشان و ایدههایشان احساس امنیت کنند. از شکست آنها عصبانی نشوید. شکست هم به شرطی که درک و اصلاح شود، میتواند مفید واقع شود. مهربان، بخشنده و صمیمی باشید. به دستاوردهای تیم توجه کنید. هنگام انجام کارها از کارکنان تشکر کنید و بازخوردی محسوس و ویژه ارائه دهید.
۵. مرد عمل باشید
هرچه بیشتر عمل کنید، بیشتر یاد میگیرید. کمکم چرخههای یادگیری خود را کوتاه کنید و با تمام سرعتی که میتوانید، از مواردی که یاد گرفتهاید استفاده کنید. همهی موارد را در صورت توانایی، بهصورت خودکار دربیاورید تا کارکنان بتوانند روی مشکل بعدی تمرکز کنند و وقتشان صرف وظایف بیهوده نشود. کار را تازه و در جریان و حرکت نگاه دارید.
۶. واقعگرایانه مدیریت کنید
رهبران باید انتظارات بالایی تعیین کنند، اما کارکنان هم باید اهداف و ضربالاجلهایی برای خود تعیین کنند. مطمئن شوید همهی افراد مسئول، دارای قدرت یا بودجه کافی برای کارشان هستند. به کارکنانتان درمورد ایدههای شدنی و کنار زدن غیر ممکنها گوش دهید. احتمال اشتباه پیش رفتن کارها را بپذیرید. حاملان خبر بد را سرزنش نکنید و به یاد داشته باشید که تیم شما شامل کارکنان درجه یک است و تمام تلاش خودشان را برای رسیدنبه موفقیت انجام میدهد. از گذشته درس بگیرید و از آن برای عملکرد بهتر در آینده و پیشرفت بهره ببرید.
۷. درمورد کارهایی که باید و نباید انجام بدهید، تصمیم بگیرید
ساخت یک شرکت مانند شرکت در دوی مارتون است، نه دوی سرعت. همان طور که از تجهیزات و اموال خود محافظت میکنید، باید از کارکنان هم مراقبت کنید. خستگی واقعا بد است. برای اولویتبندی وظایف کارکنانتان با آنها کار کنید. مهمتر از همه اینکه روی مواردی که نباید انجام شوند مانند مواردی که باید انجام شوند، تأکید کنید. با این کار، هر کسی فهرستی از کارهای خود دارد و ترسی برای افراد به وجود نمیآید.
اگر سلامت، عقلانیت و روابط کارکنان به دلیل بار کاری یا استرس آن صدمه دید، شما هم بهعنوان رهبر گروه شکست خوردهاید. شما فردی هستید که بهتعبیری تمام مسائل مرتبط با کارکنان را اجاره کردهاید؛ پس باید قلب و مغز آنها را نیز به دست بیاورید. قلب آنها را با خوب سخن گفتن و تعیین ارزشهای زندگی و مغز آنها را با دادن قدرت برای انجام کارشان به دست بیاورید. یک مدیر با این کارها میتواند شرکتی شادتر بسازد؛ شرکتی که برای موفقیت طولانیمدت بهخوبی آماده شود