ترس از شکست را به موفقیتی قابلتوجه تبدیل کنید
هرکسی در دنیای کسبوکار با ترسهای خود دستوپنجه نرم میکند: ترس از شکست، ترس از ازدست دادن پول، ترس از ترفیع نگرفتن و ترس از آینده. البته این ترسها فقط مختص به شما نیست. همه، از شرکتهای کوچک تا سازمانهای بزرگ با این ترسها روبرو هستند.
آگاهی از این امر که دیگران نیز مانند شما هستند، ممکن است آسودگی خیال برایتان به همراه داشته باشد؛ اما باز هم ترس زیاد یک مشکل است. ترسیدن قضاوت شما را تحتتاثیر قرار میدهد، بر تصمیمات شما تاثیر میگذارد و شما را در مسیرهایی که غیرمعقول هستند، قرار میدهد.
ترس باعث میشود بسیاری از بنیانگذاران نتوانند ایدهی خود را به سرانجام برسانند؛ ترس دلیل این است که بیشتر مردم در وهله اول شروع به کار نمیکنند. اگر اکنون ترسیدهاید و به تسلیم شدن فکر میکنید؛ بهتر است یاد بگیرید که چگونه ذهن خود را تنظیم و با این احساس قوی مقابله کنید.
ترس، انگیزه اصلی پشت رفتارهای ما
همه در جهان استارتآپ از چیزی میترسند. موسسان از سقوط و ورشکستگی میترسند. سرمایهگذاران از از دست دادن پول میترسند. اعضای یک تیم میترسند که برای ۶ ماه شغل خود را از دست دهند. مهم نیست که یک فرد چقدر باهوش یا بااستعداد است؛ هرکسی ترس و شکهای خودش را دارد.
وقتی مردم با بینظمی رفتار میکنند، معمولا بهخاطر این است که ترسیدهاند. همگی درباره بنیانگذاران و موسسان استارتآپی که پرسروصدا هستند، شنیدهاند. کسانی که بر سر مردم جیغ و داد میکنند تا به چیزی که میخواهند برسند. این افراد بسیار ترسیدهاند و آن را خوب کنترل نمیکنند.
فارغ از ذهنیت شما، ترس یک چیز ثابت، موضوعی همهگیر و بخشی جداناپذیر از کار شماست.
ترس، علت اکثر مانعها
خیلی از مردم میخواهند تا یک کارآفرین باشند. اما کارآفرین بودن به معنی روبروشدن با ترسهایتان و به جلو حرکت کردن است. هرکسی نمیتواند این کار را انجام دهد یا این مهارت سخت را آموزش ببیند.
اگر نتوانید از پس ترس بربیایید، بلافاصله به مشکلات میرسید. این میتواند شما را وقتی که یک کسب و کار را میچرخانید عصبی کند. اگر شما عصبانی شوید، یا افکار منفی دربارهی چیزی حتی قبل ازاینکه اتفاق بیافتد داشته باشید، بر کیفیت تصمیمات شما تاثیر میگذارد.
یک موسس و بنیانگذار باید قابلیت این را داشته باشد که ترس را در خودش و در تیمش کنترل کند. این مهم، به طور مستقیم با موفقیت سرمایهگذاری مرتبط است.
شما حال و هوای سازمان خود را تعیین میکنید. مثلا یک خلبان هیچ گاه نمی گوید: «مسافران عزیز، مشخص نیست که تلاطم هوایی پیش رو چه تاثیری بر ما خواهد گذاشت.» در واقع حتی اگر چنین چیزی صحت داشته باشد، او این را به کسی نمی گوید. این که همه وحشتزده باشند، به کسی کمک نمیکند.
همین اصل در استارتآپها هم حاکم است. شما نمیتوانید در تیم خود ترس غیر ضروری ایجاد کنید؛ چرا که آنها خود به اندازه کافی نگرانی دارند.
کارآفرینان و بنیانگذاران باید با حقایق روبرو شوند
دلیل اینکه شما میترسید این است که میدانید احتمالات به نفع شما نیستند. به طرز بی رحمانهای فقط ۱۰ درصد از ایدهها شکل میگیرند و فقط ۴۰ درصد از استارتآپها به سرمایهگذاریهای درجه یک تبدیل میشوند. این آمار و ارقام را قبول کنید و با آنها کنار بیایید.
هرزمان که مضطرب شدید، نگاهی عینی به حقیقتها بیاندازید. با توجه به اعداد و ارقام، استارتآپ شما شانس کمی دارد.
اما لسترسیتی قرار نبود در لیگ برترانگلستان قهرمان شود و این کار را کرد. تعداد کمی از مردم در انگلستان که روی قهرمانی این تیم شرط بسته بودند، میلیون ها پوند به جیب زدند. آنها قطعا نگران ناکامی و شکست نبودند.
گاهی اوقات، ترس خوب است
ترس در پایهایترین سطوح خود، واکنشی به خطر است. ترس غریزهای است که ما برای محافظت از خود در برابر تهدیدات استفاده میکنیم. برای مثال، شما یک مار میبینید و یک چراغ قرمز در ذهن شما روشن میشود: «از آن به هر قیمتی دوری کنید.»
کمی ترس، تلنگری به شما است که میلیونها پول کسی دیگر را به باد ندهید. اگر شما اصلا احساس ترس نمیکنید، بهتر است که کمی بترسید؛ در این کسبوکار، کمی ترس، به نفع شما خواهد بود.
ترس از موارد اشتباه، مشکل اکثر انسانها
به عنوان یک مثال ملموس، افراد میترسند که در مکالمه هفته پیش، رفتاری مانند یک مدیرعامل نداشتهاند. آنها میترسند که اشتباهی مرتکب شده و کسی را عصبانی کرده باشند. آنها ترسهای غیرمنطقی را به مشکلات بزرگ تبدیل میکنند.
آنها هرگز از چیزی که باید، نمیترسند. آنها هرگز به اندازهی کافی در مورد دست دادن پول دیگران هراسان نیستند. شما باید بین ترسهای منطقی و غیرمنطقی خود تمایز قائل شوید.
مقدار کمی ترس چیز خوبی است و شما را به راه درست هدایت میکند. توانایی خودارزیابی و تصمیمگیری درباره اینکه آیا ترستان منطقی است یا خیر، شما را درمسیری که باید طی کنید، به پیش میراند.