سرمایههای “حوزه هنری” چگونه در معاونت سینماییاش به کار گرفته نمیشود؟
سرمایههای “حوزه هنری” چگونه در معاونت سینماییاش به کار گرفته نمیشود؟
پیش از این گزارشی با عنوان “هزارپا” در حوزه هنری چه میکند؟!” به نحوه عملکرد حوزه در خصوص خرید رایت ویدئویی فیلم هزارپا منتشر شد.
در این گزارش خندق آبادی در گفتگو با خبرگزاری به بیان توضیحاتی پرداخت و گفت: اولاً درست است که ما اولویتمان خرید آثار ارزشی است که اشاره شد، اما گاهی اوقات بخاطر کنترل مسائل مالی، پای قرارداد با فیلمهایی که مضامین دیگر هم دارند مینشینیم. البته که نه هر فیلمی!
نکته مهمی که باید اشاره کنیم اکتفا به اظهارات اخیر خندق آبادی است که ایشان بخشی از بدنه مدیریت شده سینمایی حوزه هنری به شمار میرود و ادعای مهم ایشان این است که به خاطر کنترل مسائل مالی پای فیلمهایی با مضامین دیگر مینشینیم. اگر بنا به کنترل مسائل مالی است، حوزه هنری میتواند از طریق خرید رایت ارزشی و نحوه عرضه فیزیکی و مجازی سود واقعی بدست آورد.
* اولین سئوال از سازمان سینمایی سوره
اولین سئوالی که در مقابل مدیران حوزه هنری میتوانیم مطرح کنیم این است چرا حوزه هنری در سبک و روش کُند عمل میکند؟ اگر قرار است که در حوزه شبکه نمایش خانگی فعال باشد چرا VOD یا IPTV حوزه هنری راه اندازی نمیکند؟ مگر حوزه هنری خود را در صف اول تولید و حمایت از آثار سینمایی نمیداند؟
شرایط عرضه در اوضاع کنونی کاملا متفاوت است. آثار سینمایی به دو صورت DVD و عرضه فایل در فضای مجازی صورت میپذیرد و حوزه هنری عملا به دلیل عدم مدیریت فنی در حوزه سینما، امکان عرضه فایلهای تصویریاش را با لینکهای قانونی و درگاههای خودش ندارد.
یعنی حوزه هنری اگر فیلمها را به صورت DVD عرضه کند، عملا با وجود بازار قاچاق در فضای مجازی سود حاصله از فروش در این فضا را از دست میدهد. با این حساب بنگاه عرضه موسسه رسانههای سوره، عملا کارزار اقتصادی توزیع در فضای مجازی را از دست داده است و عرضه یک سویه به صورت DVD سودآور نیست.
آیا شبکه ویدئویی حوزه هنری با توجه به عدم فعالیت چندین سالهاش توانایی خرید رایت ویدئویی فیلمهای ایرانی برایش سودآور است؟
با استدلالهای مطرح شده، وقتی نحوه عرضه این سازمان با اشکال در فضای مجازی همراه است، خرید رایت فیلم هزارپا با قیمتهای نامتعارف میلیاردی برای این سازمان ضررده خواهد بود و قراردادهای میلیونی و میلیاردی نامتناسب با ارزش واقعی رایت فیلمهای ایرانی، زمینهای برای استدلالهای هنری و اقتصادی باقی نمیگذارد.
ورای عدم تطابق مضمون فیلم «گشت 2» و «هزارپا» با ماموریت حوزه هنری، خرید رایت فیلم ایرانی با مبالغ چند صد میلیونی و توزیع آن به صورت DVD مگر ضررده نیست؟
در شرایط کنونی، علاوه بر توزیع فیزیکال، توزیع مجازی با ثبت قانونی برای هر فیلم ایرانی ضرورت است. کنشی که حوزه هنری توان آن را ندارد. خرید کپی رایت فیلمها از جانب معاونت سینمایی حوزه هنری تنها کارت بلانشی است که بخش دولتی بدون هیچ انتظاری به بخش خصوصی واگذار میکند.
در شرایط کنونی اگر فیلمی قرار است در شبکه نمایش خانگی توزیع شده و سودآور باشد باید توسط VOD ها و یا تلویزیونهای اینترنتی IPTV در ابتدا آن را توزیع کنند. با این پیش فرض میتوان نتیجه گرفت که خرید رایت فیلم «گشت 2 » و «هزار پا» بیشتر جنبه حمایتی از فیلمسازان دارد تا جنبه سودآوری برای معاونت سینمایی حوزه هنری.
معاونت سینمایی حوزه هنری اصلیترین ماموریتهایش پخش و توزیع فیلم نیست، همانطور که سودآوری در حیطه این سازمان نیست. همانطور که اشاره شد برای مدرن شدن نحوه توزیع هم همچنان تمهیدی برای راه اندازی VOD و IPTV در دست ندارد. در شرایطی که مدیران این مجموعه ادعا میکنند که بودجه کمی در اختیار دارند، اما این سازمان نقش موسسههای رسانههای تصویری سازمان سینمایی ارشاد را بر عهده گرفته است.
به همین دلیل خرید رایت سینمایی هزارپا که محتوای آن تناسبی با ماموریتهای این سازمان ندارد، یک سوء مدیریت فنی کلان است. خرید رایت ویدئویی آثاری که با ماموریت حمایتی حوزه تطابق دارند، چندی قبل با خرید قسمت دوم فیلم «گشت 2» توسط معاونت سینمایی حوزه هنری تکرار شد. این تعارضات فنی و عدم نظارت محتوایی همچنان در این سازمان ادامه دارد.
خرید رایت ویدئویی آثاری مثل «گشت 2» و«هزارپا» از منظر مضمونی و محتوایی هیچ ارتباطی به ماموریت حوزه هنری ندارد. سازمان توسعه سینمایی سوره که خود را پاسدار ارزشهای دینی و انقلابی در حوزه پخش و تولید فیلم میداند، آثار ملتهب را در مجموعه سینماهای خود اکران نمیکند اما از سوی دیگر اقدام به خرید رایت چنین آثاری که دارای درجه پایینی از حیث ارزش هنری و محتوایی است، میکند!
نکته جالب اینجاست که موسسههای رسانههای تصویری سازمان سینمایی وزارت ارشاد، آثاری سینمایی کم مخاطب را در شبکه نمایش خانگی حمایت میکند و خرید رایت فیلمهای تجربی نوعی کمک بلاعوض به فیلمسازان محسوب میشود، اما معاونت سینمایی حوزه هنری با کدام توجیه سیاسی، فرهنگی و یا اقتصادی اقدام به خرید قسمت دوم گشت و هزارپا میکند و حتی تلاش میکرد با همین دست فرمان رایت نهنگ عنبر 2 را شکار کند؟
آثار حوزه هنری و رایت فیلمهایی که این سازمان خریداری میکند، در فضای مجازی به صورت قاچاق و غیر مجاز ارائه میشود. در صورتی که تمام آثار موسسه تصویر گستر پاسارگاد (یکی از موسسات خصوصی) در فضای مجازی و حتی در سایتهای غیر قانونی با لینک مجاز ارائه میشود و قیاس یک نهاد خصوصی با دولتی، گویای ناتوانی سازمان پخش حوزه هنری در حوزه شبکه نمایش خانگی است.
چرا با وجود اضمحلال 28 شرکت شبکه نمایش خانگی، حوزه هنری به عنوان تنها نهادی که میتواند رایت ویدئویی آثار سینمایی را تهیه کند، در فضای مجازی سازو کار عرضه کلان را راه نمیاندازد؟!
سریالهای نازل و بحثبرانگیزی مثل “ممنوعه” تا زمانی امکان عرضه توسط بخش خصوصی را دارند که در مقابل آن محل عرضه آلترناتیو دولتی مناسب وجود ندارد.
سازمان سینمایی حوزه هنری (علی الخصوص بخش مستند) با وجود بودجههای کلانی که در اختیار دارد به جای رفع این نقصیه در حوزه سینما متمایل به سمت تولید تلویزیونی شده است که به هیچ عنوان در چهارچوب ماموریتهای این نهاد نیست.
یعنی به جای رفع نقصانهای سینمایی، این نهاد بزرگ و ارزشمند، تالک شوء تلویزیونی تولید میکند که مخاطب چندانی ندارد. برای سازمان سینمایی حوزه که ماموریتش فعالیت در حوزه سینماست، تولید برنامه تلویزیونی در حوزه فلسفه بسیار عجیب و غریب است. چرا بخش سازمان سینمایی سوره مسئول تولید آثار تلویزیون شده است؟ مگر این نهاد چارت سازمانی ندارد؟
جناب خندق آبادی سخن از توازن مالی و درآمدزایی سخن به زبان آوردهاند، در صورتی که با توجه به اعطای بودجه به این سازمان، این نهاد باید به ماموریت اصلی خود یعنی تولید سینمایی با کیفیت بازگردد نه اینکه پارامترهای ارزشی خود را با سنجش فروش هزارپا نادیده بگیرد. از سوی دیگر تولیدات این سازمان به شدت نازل است. تولید فیلم «سرو زیر آب» نشان از تحلیل رفتن روز به روز تواناییهای سینمایی این نهاد است.
*سرمایههایی که با مدیریت غلط هدر میرود
همین مقدمه فرصت خوبی را فراهم میکند که عملکرد معاونت سینمای حوزه هنری را در کلیت بررسی کنیم. این نهاد بسیار بزرگ حدود 90 سالن سینمایی در اختیار دارد و در حوزه پخش احاطه قابل اعتنایی دارد.
در ادامه سیاست سالنداری، مدیران حوزه هنری ادعای سالنسازی دارند. اما مهمترین انتقاد به معاونت سینمایی حوزه هنری این است در حوزه پخش، به عنوان سازمان عمل نمیکنند. یعنی با وجود داشتن 90 سالن سینمایی، پخش حوزه هنری به عنوان یک نهاد مستقل، قدرت عمل گرایی ندارد و در حوزه پخش فیلم، تابع پخش کنندگان بخش خصوصی است.
به صورت مصداقی اگر این موضوع را بخواهیم ارزیابی کنیم باید به این نکته بپردازیم که مثلا نهنگ عنبر 2 پس از کسب پروانه نمایش و ثبت قراردادهای پخش در شورای صنفی نمایش، توسط پخش کنندههای خصوصی توزیع میشود و حوزه هنری صرفا تابعی از شرکتهای پخش خصوصی است و متاسفانه طی سالهای متمادی، با عدم برنامه ریزی سازمانی نتوانسته خود را به عنوان یک پخش کننده مستقل معرفی کند تا بتواند آثاری مثل اشنوگل و ویلاییها و آثار ارزشمند انقلابی را به صورت مستقل اکران کند.
ولی امر مسلمین هفته گذشته در دیدار با جهادگران سینمایی فرمودند آثاری نظیر “به وقت شام” را در محافل جهانی پخش کنید، در صورتی که آثاری نظیر به وقت شام با سیاست سالنداری حوزه هنری عملا حین اکران دیده نمیشوند.
در واقع بسیاری از فیلمهای ارزشی سینما مثل «پریدریایی» با مضمون مبارزه با فساد اقتصادی و مافیایی، علیرغم مراجعه مکرر سازندهاش به مسئولان سینمایی حوزه هنری پشت خط اکران میماند، چون حوزه هنری به علت نداشتن یک سازمان پخش مستقل، تصمیمی برای حمایت چنین آثاری که قهرمانش برخواسته از هشت سال دفاع مقدس است، ندارند و تهیه کننده چنین فیلمی با التماس هم فیلمش اکران نمیشود. چقدر فرموده رهبر انقلاب در حمایت از چنین آثاری اجرایی میشود؟ چه در داخل و چه در خارج!
این عیب بزرگ را در حوزه پخش را باید در امتداد وضعیت نابسامان پخش شبکه نمایش خانگی این سازمان تفسیر کرد. اگر حوزه هنری 1000 سالن سینمایی بسازد، چون سازمان پخش ندارد و فیلمهای ارزشی را در اکران حمایت قاطعانه نمیکند، عملکرد این سازمان برای توسعه و اعتلای سینمای انقلاب، اثر ارزندهای نخواهد داشت.
نقصانهای در مدیریت معاونت سینمایی سوره وجود دارد و چارت ناقصی که همچنان مثل گذشته حفظ شده را چه کسی باید دگرگون کند؟ معاونت سینمایی حوزه هنری تقریبا یک جزیره صد تکه است که هر بخش از آن تبدیل به قلمرو فردی افراد شده که کمترین آگاهی تخصصی را از سینما دارند.
اما اصلیترین انتقاد به سازمان سینمایی حوزه هنری عدم کارایی در حوزه تولید فیلم بلند سینمایی است. حوزه تولید این سازمان وابستگی عجیبی به تهیهکنندگان همکار این نهاد دارد. معاونت سینمایی حوزه هنری، در مقام تنخواهگردان عمل میکند و پول را در اختیار تهیهکنندگان برای تولید سینمایی قرار میدهد. در نهایت تهیه کننده اثرش را منطبق با سلیقه خودش تولید میکند نه سلیقه معاونت سینمایی حوزه هنری.
نکته مهم این است که در شوراهای تصویب فیلمنامه در حوزه هنری با ثبت فیلمنامههای متعدد و بررسی طولانی مدت این آثار در شوراها، در نهایت امتیاز تولید به یک فرد بدون کارنامه واگذار میشود و اوست که تصمیم میگیرد چه اثری را با چه کیفیتی برای معاونت سینمایی حوزه هنری تهیه کند. پس لزوما شوراهای بررسی فیلمنامه حوزه که شامل چندین کارمند و مشاور هستند و هزینه بالایی صرف این شوراها و مشاورهها میشود، عملا کارکردی ندارد.
اصلیترین ماموریت معاونت سینمایی حوزه هنری تولید آثار داستانی است اما همانطور که اشاره شد بودجههای این سازمان به دلایل فنی برای تولید آثار سینمایی تجمیع نمیشود و صرف بوروکراسی بیهودهای میشود که صرفا برای این سازمان هزینهبر است.
مرحوم سیدضیاالدین دریدر آخرین گفتگویش با خبرگزاری عنوان کرد که حتی نمیتوانست با منشیهای مسئولان سینمایی حوزه هنری به صورت تلفنی ارتباط برقرار کند و سازندگان آثار بزرگ باید پشت درها تهیه و تولید بمانند و برخی افراد از دیوارهای بلند حوزه هنری عبور میکند. به همین دلیل هیچکدام از مدیران سازمان سینمایی سوره در مراسم تشییع ایشان حضور نداشتند.
* کدام پخش خارجی؟
عقد قرارداد پخش خارجی فیلمهای سینمای ایران، با گزینش آثار کم مخاطب داخلی، شیوه دیگری از تلف کردن بودجهای است که در اختیار این سازمان قرار دارد. ضمن اینکه حوزه هنری در نمایش آثار سینمایی در خارج از کشور، تا کنون نمایش ارزندهای را در کارنامهاش ثبت نکرده است. مثلا فیلم زیر سقف دودی، فصل نرگس (با سرمایهگذاری آقازاده محمدرضا عارف) که با آنها قرارداد نمایش خارجی ثبت شده، در کدام یک از سالنهای سینمای جهان به نمایش درآمدهاند که بازگشت مالی برای حوزه هنری داشته باشد؟
در خرید رایت فیلمهای ایرانی و پخش فیک آنها ردپای فیلم یک آقازاده وجود دارد.
کلیه نمایش فیلمهای ایرانی که حوزه هنری موفق به خرید رایت نمایش خارجی آن شده فقط اکران جشنوارهای دارند و حوزه هنری با خرید کپی رایت خارجی آثار ایرانی، بخشی از اعظمی از بودجهاش را عملا هدر میدهد. ضمن اینکه اکران فیلمهای ایرانی که در داخل کشور اقبالی نداشتند، در جشنوارههای خارجی صرفا هزینه محسوب میشود، بدون بازگشت مالی. در واقع این هم شگرد دیگری است که از پول بیزبان دولتی به بدنه خصوصی سینما تزریق شود، آن هم بدون سودآوری برای بخش خصوصی.
سیاستهای اجرایی این نهاد کاملا دوگانه است، از یک سو ژست معمول سیاسی معاونت سینمایی حوزه هنری، برای اکران نکردن برخی آثار ملتهب و از سوی دیگر عقد قراردادهای بدون نظارتی که به بدنه سینمای بیخاصیت و فیلمهای خنثی سرازیر میشود.
اگر بنای معاونت سینمایی این نهاد استقلال و اثرگذاری بود، چرا سازمان پخش مستقل خود را تاسیس نمیکند تا با بخش خصوصی رقابت کند؟ نکته مهمتر این است که چرا بودجه خود را روی تولید آثار متناسب با سیاستهای این نهاد همسو نمیکند؟ مهمترین ماموریت حوزه هنری تولید در شاخههای مختلف هنری است.
حوزه هنری، فیلم بیست و یک روز بعد را تولید کرده، و در تولید ماجرای نیمروز مشارکت داشته است اما با پخش بین المللی در جشنوارههای فرنگی، هزینههای فیلمهایی را تامین میکند که هیچ ارتباطی به سیاستهای تعیین شده معاونت سینمایی حوزه هنری که ادعایش را دائما در رسانهها برجسته میکند، ندارد.
چرا برای پخش خارجی فیلم تولید خودش یعنی ماجرای نیمروز قراردادی عقد نمیکند؟ چرا از پخش خارجی (جشنوارهای) ویلاییها حمایت نمیکند؟ این گزارهها اثبات میکند که معاونت سینمایی سوره مثل گذشته، به هیچ عنوان مستقل نیست و به تدریج به نهاد دست چندمی تبدیل شده که نقش واسطه دولتی را ایفا میکند.
واسطه دولتی که برای سینمای ایران صرفا هزینه میکند آن هم تولیداتی که محتوایشان با خط مشی اساسی حوزه هنری در تعارض است و نکته مهمتر این است که معاونت سینمایی حوزه هنری نقش واسطه بودن را ایفا میکند، واسطهای که سود مالی نصیبش نمیشود، این واسطهگری هنری صرفا برای دلجویی اقتصادی، از بخشی از بدنه سینمای ایران است که با معاونت سینمایی حوزه رابطه خوبی دارند.
نکته دیگر در مورد رسانههای سینمایی وابسته به این نهاد است. این سازمان چندین سایت را با تعداد کارکنان بالایی در اختیار دارد که سایت سوره سینما پیشانی خبری و تحلیلی معاونت سینمایی حوزه هنری است.
اما با وجود داشت حداقل چهار وب سایت چه ضرورتی دارد که سایت و مجله زیانده «نقد سینما» را با هزینههای گزاف تاسیس کنند و سپس روند انتشار هر دو قطع شود.
با این پیش فرضها، معاونت سینمایی حوزه هنری به جای تولید نیروی اندیشمند در حوزه نقد و رسانه، با صرف هزینههای مالی و انسانی گزافی، چرا سعی در پوشش اخبار سایر رسانههای دیگر داشت؟ مگر همین رسالت را سایت سوره سینما نمیتواند انجام دهد؟
سید شهیدان اهل قلم با راه اندازی مجله سوره، حداقل چندین نویسنده انقلابی را در دهه شصت به مطبوعات و فضای نقد سینمای معرفی کرد. حالا سئوال اساسی این است که چند منتقد سینمایی اثر گذار خروجی این رسانهها بوده است؟
انتشار دوباره مجله نقد سینما، کمابیش شبیه تصمیم این نهاد برای ساخت کلیپ 5 دقیقهای و میلیاردی «ما ایستادهایم» است. سه سال کار متوالی و هزینه یک میلیارد و دویست میلیون تومانی سال 1392 که به این اثر اختصاص داده شد، ادامه تولید قسمت نخست آن است.
اخبار مربوط به هزینههای میلیاردی این کلیپ را یکی از روزنامههای صبح درج کرد و مدیریت این نهاد پس از مدتی آنرا تکذیب کرد. اما آنچه در این مجال اهمیت دارد این است که مگر ماموریت خاص سازمان سینمایی سوره ساخت کلیپ است؟ وقتی در حوزه سینمای داستانی، فیلمهایی با رویکرد دینی، انقلابی ساخته نمیشود، چرا سازمان سینمایی سوره اصرار به ساخت این کلیپ پر حاشیه داشتند؟
معاونت سینمایی حوزه هنری زمانی بهترین خروجی را در حوزه فیلم بلند داستانی ارائه میکرد و بهترین فیلمیهای ابراهیم حاتمی کیا در دهه 60 توسط حوزه هنری ساخته شد. اما همین روال صحیح در تولید، با نقصانهای فراوانی در دهه 70 تا نیمه دهه هشتاد ادامه داشت. اما مدیریت سینمای حوزه در چند سال اخیر مشغول تجربه کردن امور سینما چه در تولید و چه در عرصه رسانههای مکتوب با نیروهایی است که تجربه حرفهای ندارند. سیاستهای متکی به آزمون و خطاهای فردی حوزه هنری را به 30 سال قبل بازگردانده است و همچنان هزینه خطاهای فردی را تامین میکند.