رؤیای حیات چند سیارهای انسان و بررسی همه جوانب آن
رؤیای حیات چند سیارهای انسان و بررسی همه جوانب آن
در مقالهی حاضر بر آن هستیم تا فارغ از درستی یا نادرستی تخمین اخیر هاوکینگ، به بسط راهحل چندسیارهای شدن او بپردازیم. دنیایی را فرض کنید که در آن ۱ میلیون نفر از انسانها، تمدنی پیشرفته روی مریخ ساختهاند و روی این سیارهی سرخ زندگی میکنند؛ آنهم حدود ۲۲۵ میلیون کیلومتر دورتر از زمین!
اگر رؤیاهای ایلان ماسک به حقیقت بپیوندند، این دنیای ما ظرف ۱۰۰ سال آینده خواهد بود. ماسک امیدوار است تا سال ۲۰۴۰، هزاران یا حتی دهها هزار نفر را در قالب یک کلونی شهرمانند در مریخ سکونت دهد. او سپس میخواهد این عدد را به ۱ میلیون نفر افزایش دهد که به نظر او تعداد کافی برای شکلدهی زیرساختهای صنعتی و تشکیل یک تمدن پایدار روی مریخ است. شاید شما بپرسید آخر چرا او میخواهد چنین هدف متهورانهای را عملی کند!
پاسخ این سؤال، پیچیده و دارای جنبههای بسیار است؛ ولی نسخهی کوتاه شدهی آن این است: برای تضمین بقای بلندمدت گونهی انسان و تعمیم زنجیرهی تکاملی زمین. در ادامه تشریح میکنیم که چرا ایلان ماسک و شمار فزایندهای از متفکران بزرگ باور دارند که انسان باید تبدیل به گونهای چندسیارهای شود. اما اول نیاز است قدری از اصل مطلب دور شویم و به معنای حیات از دیدگاه کیهانی بپردازیم!
معنای حیات از دیدگاه کیهانی
برای شروع این بحث باید یک شرط اولیه را بپذیریم: جهان ترجیح میدهد که میزان پیچیدگی، بهطور فزایندهای در آن افزایش پیدا کند و اینکه پیچیدگی در کیهان چیز مطلوبی است. شاید اولین واکنش شما این باشد که شرط بالا را در محدودهی فرضیات قابل بحث قرار دهید؛ البته جای بحث هم دارد. ارائهدهندهی این فرضیه ادعا دارد که در مورد معنای کیهانی صحبت میکند و سپس ویژگیهایی انسانی مانند ترجیح یا خوب و بد بودن را به کل جهان تعمیم میدهد! این بهنوعی انسانانگاری جهان است.
احتمالا جهان هیچ اهمیتی به افزایش پیچیدگی نمیدهد. خوب و بد هم اصلا وجود خارجی ندارند و فقط مفاهیمی انتزاعی ساخت انسان هستند و همه چیز در کیهان بهاحتمال زیاد صرفا وجود دارد و نه بیشتر. ما هیچ مدرکی نداریم که این فرآیند کهن – که آن را کیهان مینامیم – هیچگونه هدف یا ارزشی داشته باشد. اما کمی شکیبا باشید! کارل ساگان میگوید:
ما بهعنوان روشی مطرح هستیم که جهان هستی با استفاده از آن میتواند خودش را بهتر بشناسد.
این گفته حاوی حقیقت ژرفی است. ما جزئی ناگسستنی از فرآیند ابداع جهان هستیم. دستگاههای گیرندهی حواس گوناگون ما از قبیل بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه، درک ما از جهان را شکل میدهند. همچنین ما میتوانیم راجع به خودمان و جهان اطرافمان تفکر کنیم. در حقیقت آنچه جهان مینامیم از کانال حواس، افکار و تجارب ما رد شده است. این دیدگاهی ملموس و شاعرانه است که افراد میتوانند آن را پیشتر ببرند و ادعا کنند از آنجا که ما خود جهان هستیم و ارزشها و ترجیحهایی داریم، پس این ارزشها و ترجیحات ما متعلق به جهان نیز هست! پس اگر ما به بقای خود ارزش بنهیم، میتوان گفت که جهان نیز برای بقای زنجیرهی تکامل ارزش قائل است.
با این حال، صاحب فرضیهی پیچیدگی جهان چیز بیشتری میگوید. او ادعا میکند که خواست پیچیدگی فزاینده در تاروپود این جهان بافته شده است. این نظریهای جالب و یادآور نظریهی بدیع ترنس مککنا است. ولی در حال حاضر نمیتوان آن را تأیید کرد؛ زیرا هیچ مدرکی دال بر آن وجود ندارد.
بشر در قرن بیست و یکم: جایگاهی قدرتمند اما متزلزل
بشر امروز در جایگاهی بهشدت قدرتمند ولی به همان اندازه متزلزل است. ما در بالاترین شاخهی درخت تکامل قرار گرفتهایم. درختی که ریشههای آن به بیش از سه و نیم میلیون سال پیش بازمیگردند. پس از هزارههای بیشمار، حیات تنوع و پیچیدگی فوقالعادهای یافته است و میلیونها و میلیونها گونهی مختلف به وجود آمدهاند. اگر فرض کنیم که طبیعت پیچیدگی را ترجیح میدهد، آنگاه زمین در حکم یک معدن الماس خواهد بود! طبق تمام آنچه ما تاکنون میدانیم، زمین دارای متنوعترین و پیچیدهترین نوع حیات در کیهان است و نیز طبق مستندات علمی، هیچ فرم حیاتی تکاملیافتهتر از بدن انسان نیست. اگر ما اجازهی ادامهی حیات پیدا کنیم، به شگفتیهای غیرقابل تصوری منجر خواهد شد. شکلهایی از حیات و تکنولوژی انسانی و پساانسانی که به تصور درنمیآیند و احتمالا به گونهای تمدن بین کهکشانی از موجوداتی ابرهوشمند که اکنون تصور هم نمیکنیم، تبدیل میشویم.
بنابراین نباید اجازه داد این شاخهی تکاملی حیات به مخاطره بیافتد و قبل از شکوفایی خشک شود. زمان کنونی ما یک نقطهی عطف تاریخی در داستان کل کیهان است؛ چرا که اکنون ما این قدرت را داریم تا راجع به ادامه یا توقف حیات روی زمین تصمیمگیری کنیم. امروزه ما هزاران کلاهک اتمی داریم که میتوانند یک فاجعه زیستمحیطی به وجود آورند. اکوسیستم جهانی بسیار شکننده شده است و منابع مورد نیاز با محدودیت مواجه شدهاند. اینکه وجود ما به تنها یک سیاره محدود شده، به این معنی است که برخورد یک شهابسنگ عظیم یا یک اتفاق غیرمترقبه میتواند تمامی اشکال حیات و هوش روی زمین را پاک کند. بهجز اینها، خطرات نابودکنندهی متعدد دیگری هم بهطور بالقوه وجود دارد. برای مثال ظهور هوش مصنوعی ضد انسان، نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی و… . دکتر نیک بوستروم در مقالهی پیشگام سال ۲۰۰۲ خود، خطر نابودکننده را به این صورت تعریف میکند:
خطر نابودکننده خطری است که پیامد آن زمین و حیات هوشمند را نابود کند؛ یا بهطور دائمی و شدید ادامهی حیات را محدود سازد. این خطر تمامی بشریت را تهدید میکند و پیامدهای بزرگ زیانباری برای تمام تمدن بشری خواهد داشت.
اگر بحث در مورد سناریوهای آخرالزمانی به نظرتان خیلی دور از ذهن میآید، باید بدانید که شمار زیادی از افراد بسیار باهوش بر سر این موضوعات بحث میکنند و تعدادی از آنها حتی عمر خود را وقف پیشبینی و جلوگیری از فجایعی کردهاند که میتوانند حیات هوشمند کرهی زمین را به خطر بیندازند. مؤسسات زیادی از جمله آیندهی حیات، آیندهی بشر، خطر فجایع جهانی و مرکز مطالعاتی خطر نابودکننده تنها گوشهای از مؤسسات فعال در این زمینه هستند.
به نقل از مولر و بوستروم (۲۰۱۴) در یک نظرسنجی از ۱۰۰ نویسندهی علمی پرارجاع در زمینهی هوش مصنوعی، احتمال اینکه هوش مصنوعی به سطح انسان برسد و حیات او را تهدید کند حدود ۱۰ درصد است. همچنین در سال ۲۰۰۸ گروهی از متخصصان در همایش ریسک فجایع جهانی در آکسفورد، احتمال انقراض بشر پیش از سال ۲۱۰۰ را حدود ۱۹ درصد تخمین زدند. اگر علاقهمندید بیشتر راجع به خطر نابودکننده بدانید، مقالهی سال ۲۰۰۲ بوستروم در این زمینه هنوز جزو معتبرترین منابع است.
چگونه از ادامهی حیات شاخهی تکاملی خود اطمینان حاصل کنیم
همانطور که گفتیم، خطرات نابودکنندهی گوناگون در دههها و سدههای پیش رو، تهدیدشان برای نسل بشر و تمام زیستکره و اینکه چطور میتوان از این فجایع قابل پیشبینی و غیرقابل پیشبینی دوری گزید، ذهن بسیاری از افراد هوشمند را به خود مشغول کرده است. شمار دیگری از این افراد هوشمند این سؤال را مطرح میکنند که چطور میتوانیم حداقل از ادامهی حیات شاخهی تکاملی خود اطمینان حاصل کنیم.
جواب مشهور به این سؤال همان تبدیل شدن به موجودات چندسیارهای در اسرع وقت است. در میان طرفداران گسترش امپراطوری انسانی به دیگر سیارات، ایلان ماسک احتمالا سرشناسترین است. ماسک، مدیرعامل کمپانی اسپسایکس است که در زمینهی ساختوساز هوافضایی و حملونقل فضایی فعالیت میکند. ماسک میخواهد تا سال ۲۰۴۰ یک کلونی شهرمانند روی مریخ ایجاد کند. در یک مصاحبهی جذاب با Aeon، ماسک برنامههای خود را اینطور تشریح کرد:
فکر میکنم بحثهای بشردوستانهی زیادی در مخالفت با ساختن حیات چندسیارهای وجود دارد. باید توجه کرد که هنگامی که حادثهای بزرگ برای بشر رخ دهد دیگر فقر و بیماری مهم نیست؛ زیرا بشر بهکلی نابود خواهد شد. مثل اینکه بگوییم یک خبر خوب و یک خبر بد داریم: خبر خوب اینکه فقر و بیماری در جهان ریشهکن شده است و خبر بد اینکه دیگر هیچ انسانی روی کرهی زمین نمانده است! باید اشاره کنیم که همه به بشریت علاقهمند نیستند. بهصورت مستقیم و غیرمستقیم عدهای هستند که انسان را مانند علف هرزی روی سطح زمین میبینند. آنها میگویند طبیعت فوقالعاده است و همه چیز در مناطق روستایی که انسانها کمترند، بهتر است. آنها نبود تمدن و بشریت را بهتر از بودنش القا میکنند. اما من چنین چیزی را قبول ندارم. من فکر میکنم ما وظیفه داریم تا چراغ خودآگاهی را برای آینده زنده نگاه داریم.
ماسک در این دیدگاه تنها نیست. وینای گوپتا، مهندس نرمافزار و مخترع سرشناس نیز نابغهی دیگری است که همینطور فکر میکند. او در مصاحبهای با Vice بیان داشته است:
بین سیارهای شدن و سپس بین ستارهای شدن به خلقت کمک میکند که پس از میلیاردها سال، عجایب غیرقابل وصفی پدید آورد. ما نمیدانیم اگر آن را از این کرهی کوچک، شکننده و پرخطر رها سازیم و آن را در اقیانوس تاریک و روشن کیهان آزاد کنیم، بشریت چقدر میتواند به حیات خود ادامه دهد. ما به تمام آیندههای بالقوه این را بدهکاریم که به آنها امکان وجود بدهیم و برای تحقق آن نهتنها باید به فضا برویم بلکه باید توانایی سفرهای بین ستارهای را هم محیا کنیم.
گوپتا و ماسک پیشگامان جریان روبهرشدی از متفکران هستند که از تمدن چندسیارهای دفاع میکنند. با توجه به شرایط روزافزون متزلزل ما روی زمین، این گروه تبدیل شدن به گونهای چندسیارهای و حتی بین کهکشانی را راهحلی میدانند که باید با اضطرار به دنبال آن باشیم.
ایرادات واردشده به نظریهی چندسیارهای شدن
همانطور که از ایلان ماسک نقل کردیم، بسیاری از مردم مخالف این دیدگاه هستند. بعضی از این افراد میگویند هدف ترک کرهی زمین باعث میشود که از بسیاری چالشها و مسائلی که هماکنون بشر را تهدید میکنند، غافل شویم. این افراد میگویند پرداختن به چندسیارهای شدن منابع محدود ما را تقسیم میکند و برای مسائل فعلی با کمبود مواجه میکند. برخی میگویند ترک زمین یعنی دست شستن از سیارهی خود و اعتراف به اینکه ما توان نجات زمین را نداریم و حتی نمیتوانیم بحرانهای ساخت دست خودمان را حل کنیم.
برخی طرفدار لادیسم هستند و از پایه مخالف این هستند که تکنولوژی پیشرفت کند. آنها میگویند مشکلات فعلی خود حاصل از افزایش تکنولوژی هستند و تکنولوژیِ بیشتر نمیتواند راه حل مشکلات ما باشد.
عدهای هم عقیده دارند که کلونی سازی در مریخ از نظر فنی غیر ممکن است و افرادی مانند ماسک نمیتوانند بهدرستی بزرگی ابعاد این قضیه را ببینند. بعضی هم عضو جنبش انقراض اختیاری انسان هستند و بشریت را ویروسی میدانند که در حال تخریب زمین است و حالا در سر دارد تا به بقیهی کیهان نیز سرایت کند و آن را آلوده سازد! آنها عقیده دارند بشر باید همینجا گیر بیافتد و بهاحتمال زیاد ریشهکن شود.
پاسخ به این ایرادات
این ایرادات در بازهی وسیعی از ارزیابی منطقی تا ارزیابیهای شدیدا بیپایه و اساس متغیرند. معقولترین ایرادات دو مسئلهی بیتوجهی به مشکلات حال حاضر زمین و عدم امکان فنی سفر و سکونت در دیگر سیارات است. بنابراین اینجا سعی میکنیم به این دو ایراد پاسخ دهیم. ابتدا باید برای افرادی که میگویند پرداختن به چندسیارهای شدن ما را از مسائل حاضر غافل میکند و منابع ناکافی را تقسیم میکند، پاسخ ایلان ماسک را بازگو کنیم:
مسائل بشر مانند فقر و بیماریها در صورتی که کل حیات بشر از بین برود چه اهمیتی خواهد داشت؟!
واضح است که اگر تلاش برای حل معضلات بشریت برای این دسته مهم باشد، باید این نیز مهم باشد که ابتدا وجود این حیات هوشمند را تضمین کنیم و اگر حرف بزرگترین اذهان بشر را بپذیریم که احتمالی (هر قدر کوچک) برای نابودی کل بشر وجود دارد، باید بپذیریم که تلاش برای حفظ بشر را نمیتوان نادیده گرفت.
در این مورد حتی میتوان جنبههای مثبت را نیز دید. کلونی سازی روی مریخ ممکن است بتواند کلیدی برای حل بسیاری از مشکلات ما روی زمین باشد. برای تحقق هدف کلونی سازی روی مریخ، نیاز به انجام کشفیات و کار در مورد تکنولوژیهایی است که ممکن است برای مسائل اکنون ما نیز مفید باشند. همچنین سکونت در سیارهای دیگر میتواند مارا بهعنوان یک گونه باهم متحدتر کند و تقسیمبندیهای سیاسی و نژادی را درنوردد. همچنین غرور و انگیزهای برای کل بشریت بهعنوان تنها گونهی شناختهشده بین سیارهای خواهد بود. البته این حرفها نباید بهغلط تفسیر شوند. حل معضلاتی مانند فقر جهانی، پناهندگان، حمل و نقل، بردهداری، کشاورزی صنعتی و محیط زیست بسیار مهم است ولی باید توجه داشت که تمامی اینها اول در گرو وجود بشر هستند.
باید توجه داشت که جمعیت ما با در نظر گرفتن امکان حیات بشر تا میلیاردها سال دیگر، ممکن است تا هزاران میلیارد نفر و حتی بیشتر افزایش پیدا کند. در حال حاضر وجود چنین جمعیتی روی کرهی زمین امکانپذیر نیست؛ ولی در صورت تحقق حیات چندسیارهای، امکان وجود آن خواهد بود و هر یک زندگی میتواند دریچهای باشد به دنیایی از امکانات و نوآوریها. ما حتی نمیتوانیم تصور کنیم که در طول هزاران و میلیونها سال به چه گونههایی و با چه تواناییهای شگفتآوری تبدیل خواهیم شد؛ و با توجه به تعداد فوقالعادهی ممکن برای آن آیندگان، اگر به هر یک از آنها حتی یک میلیاردم یک انسان که اکنون روی زمین زندگی میکند اهمیت دهیم، در کل خواهیم دید که از دیدگاه ریاضی نیز این آیندهی شگفتانگیز کاملا شایستهی اهمیت است.
در پاسخ به آنهایی که کلونی سازی روی مریخ را غیرممکن میدانند نیز باید گفت که: چقدر مطمئن هستید؟ آیا حاضر هستید تا زندگی میلیاردها میلیارد موجود هوشمند در آینده را بر سر آن شرط ببندید؟ ما همین حالا هم پیشرفتهای چشمگیری در زمینهی فضانوردی داشتهایم و درک علمی-فنی ما همواره در حال افزایش است. قطعا با این پیشرفت به نقطهای خواهیم رسید که بتوانیم در مریخ سکونت کنیم؛ اگر همین الآن در آن نقطه نباشیم! حتی اگر کوچکترین شانسی برای رسیدن ما به آن نقطه باشد، پیامدهای آن آنقدر بزرگ و ارزشمند هستند که ارزش تخصیص منابع و فکر ما را داشته باشند.
جمعبندی
این مطلب با این نکته آغاز شد که جهان ترجیح میدهد پیچیده باشد یا اینکه ترجیح میدهد خودش را در راههایی بیشمار و بدیع ارائه دهد. ما نیز با این استدلال که با دانش امروزی ما جهان هیچ ترجیح انسانانگارانهای ندارد آن را رد کردیم. با این همه با فرض درستی این فرضیه، واقعا ما باید برای ادامهی زنجیرهی تکامل تلاش کنیم؛ زیرا تمام کیهان خواهان آن است. اگر هم به این فرضیه اعتقادی ندارید، دلایل بسیاری برای مجاب کردن شما آوردیم. اصلا فرض کنید که کیهان هیچ اهمیتی به حیات نمیدهد؛ آیا میتوان هدفی حماسیتر از این برای حیات در نظر گرفت که برای بقای خود تلاش کند؟!